شهر آزاد شده بود ، رزمنده حسابی خسته بود و از بی خوابی گلایه می کرد . حاج احمد او را سینه کش خاکریز بالا برد و جایی را در روبرو در آسمان سمت غروب نشان داد و گفت : « ببینم بسیجی ! می دانی آنجا کجاست ؟ خوب نگاه کن … آنجا انتهای افق است … من و تو باید پرچم خودمان را آنجا بزنیم ، در انتهای افق … هر وقت آنجا رسیدی و پرچم خود را کوبیدی بعد بگیر بخواب ، ولی تا آن وقت ، نه ! »
” تا در اقصی نقاط جهان گوینده ی لا اله الا الله هست ، همان جا نیز مرز اسلامی ماست .ما این هنرنمایی های فرسوده و نقاشی های از بین رفته در طول تاریخ بر روی صفحات لجن مالی شده ای را که به نام مرزهای جغرافیایی در بین ممالک اسلامی علم کرده اند هرگز قبول نداریم … با افراد و کشورها تا آن زمانی که علیه کفر یعنی اسرائیل بجنگند ، ما نیز همراه و  همکار خواهیم بود .. و اعتقاد داریم که انقلاب اسلامی را باید به جهان صادر کنیم . “
این ها قسمتی از آخرین سخنرانی حاج احمد متوسلیان برای قوای محمد رسول الله (ص) در پادگان زبدانی واقع در خارج از شهر دمشق است . کمتر از ده روز پس از ایراد این سخنان ، حاج احمد در جاده طرابلس به بیروت به همراه ۳ تن از همراهانش به اسارت مزدوران مسیحی رژیم صهیونیستی در آمد …
۶ فروردین ۱۳۶۰ یک شهروند از ایتالیا به دیدار امام خمینی آمد . او برای ادای احترام به جمهوری اسلامی و شیعیان آمده است . او از بابت آنچه که انقلاب در پیشرفت هدف به نام خدا بر روی زمین در این عصر انجام داده از رهبر انقلاب تشکر کرد .
شهید ادواردو آنیلی پسر و وارث میلیاردر مشهور ایتالیایی سناتور جووانی آنیلی بود . مادر وی یک پرنسس یهودی و پدرش قدرتمند ترین مرد آن کشور است. او به آنچنان حقیقتی دست می یابد که در این راه حتی حاضر به تقیه نیز نشده و پس از تحمل رنج های فراوان سرانجام در ۱۵ نوامبر سال ۲۰۰۰ شربت شهادت را می نوشد . ادواردو تنها خارجی بود که امام پیشانی او را بوسید .
کنت لوکا ؛ پسر سلطان مشروب ایتالیا و دوست صمیمی شهید آنیلی بود . وی که سال ۱۳۶۸ به همراه آنیلی به ایران آمده بود پس از ساعت ها گفتگو با یکی از دوستان ادواردو در هتل آزادی ، منجر به اسلام آوردن وی و پذیرش تشییع در تهران می شود . مراسم تشرف وی به تشیع در منزل آیت الله گلپایگانی واقع در یوسف آباد برگزار می شود. لوکا در این سفر به همراه ادواردو به مناطق جنگی ایران سفر می کند …
وی در ۱۳ فروردین ۱۳۶۸ توسط صهیونیست ها به شهادت رسید . او به خانواده اش گفته بود که همانند ادواردو بین عقیده و ثروت عقیده را ترجیح می دهد.
شهید «عماد مغنیه» معروف به حاج رضوان درس خوانده ی دانشگاه آمریکایی (aub) بیروت و فرمانده ارشد نظامی حزب الله لبنان که بیشترین تعداد عملیات رژیم صهیونیستی را در جهان به نام خود ثبت کرده است . روزنامه انگلیسی « ساندی تلگراف » درباره او می نویسد : « او یک انقلاب مجاهد است که با خمینی بیعت کرده که در راه انقلاب اسلامی از جان خویش بگذرد .»
معروف است که این چریک استثنایی خاورمیانه هیچ گاه از دری که وارد می شد ، خارج نگردید .به گونه ای که پلیس فدرال آمریکا مدعی شد وی دوبار اقدام به جراحی پلاستیک بر روی صورت خود کرده است تا شناسایی نشود . او که به دوری از رسانه ها شهرت داشت به « مرد سایه » در مقاومت اسلامی معروف بود و بسیاری او را مغز متفکر حزب الله لبنان قلمداد می کردند . مجاهدی که ۲۰ سال تحت تعقیب دستگاه های اطلاعاتی بیش از ۴۰ کشور عربی و غربی و به دست آوردن نشانه ای از او بودند.
چپی ها می گفتند جاسوس آمریکاست. برای ناسا کار می کند. راستی ها می گفتند کمونیسته . هر دو برای کشتنش جایزه گذاشته بودند . ساواک هم یک عده را فرستاده بود ترورش کنند . یک کمی آن طرف تر دنیا ، استادی سر کلاس می گفت « من دانشجویی داشتم که همین اخیرا روی فیزیک پلاسما کار می کرد »
اسم چمران معروف تر از خودش بود . وقتی عکسش رسید دست اسرائیلی ها با خودشان فکر کردند « این همان خبرنگاره نیست که می آمد از اردوگاه ما گزارش بگیرد ؟ » ان ها هم برای سرش جایزه گذاشتند .
انگار به جای قلب آتش در سینه داشت .چه سال ۱۳۱۱ که دنیا برای اولین بار او را دید ، چه سال ۱۳۳۶ که در رشته الکترومکانیک دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد و چه سال بعدش
که بورس تحصیلی گرفت و شد جز اعزامی های امریکا . مصطفی مخ بود .
رفت مصر . دو سال سخت ترین دوره های چریکی و جنگ های پارتیزانی را آموخت و با ز طبق معمول بهترین شاگرد دوره معرفی شد . رفت لبنان ، شد یار امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان . سازمان « امل » را بر اساس اصول و مبانی اسلامی پایه گذاری کرد .
افسر ارتش مصر باشی و در واحد توپخانه یکی از قدرت های نظامی نفوذ کرده باشی و اما هیچ کس از ارتباط و همکاری عمیق تو با گروه جهاد اسلامی مصر خبری نداشته باشد. در وصیت نامه اش آورده « حاکم جامعه ما طغیان کرده و جباری پیشه خود ساخته است . امت اسلامی راهی برای خلاصی از او ندارد مگر با قتل او … » مادر می گوید خیلی تودار بود اما الگوی خود را سیدش علی (ع) می خواند …
این رواتی کوتاه از شهید خالد بن احمد شوقی اسلامبولی است که پس از بزنامه ریزی دقیق در روز ۶ اکتبر ۱۹۸۱ هنگامی که واحدهای ارتش مصر در سالگرد جنگ رمضان در برابر انور سادات رژه می رفتند ، در ساعت ۱۲:۴۰ به همراه چند تن از همرزمانش به جایگاه مخصوص حمله کرد . در این حمله علاوه بر انور سادات ۵ نفر دیگر از مقامات رژیم او نیز کشته شدند و ۲۸ نفر از حمله ۱۴ افسر آمریکایی نیز زخمی شدند.
و حالا بعد از سی سال مادری که ایران را وطن دوم خود بعد از مصر می نامد ، از سقوط دیگر فرعون مصر می گوید و اینکه کاش خالد بود و این روزها را می دید …
” … این انقلاب از افتخارت او بود . این امام دوست داشتنی خمینی بزرگ … هرگز روزهای مقدس زندگی با تو را فراموش نخواهیم کرد … فرمایشات تو را در هر زمان و مکان اجرا خواهیم کرد … شجاعت تو را در هر زمان در برابر دشمنان به یاد خواهیم آورد . در روز برگزاری نماز در قدس شریف تو را به یاد جهانیان خواهیم آورد . با یاد تو هر دولت و مرامی را که مقابل اسلام بایستد نابود خواهیم کرد .سعادتمندند کسانی که تو را شناختند. ای امام عزیز ! با تو پیمان می بندم که همیشه در راه روشن تو خوام بود و تحت اوامر نائب بر حقت سید علی خامنه ای .بر این راه روشن باقی خوام ماند . “
این سطور ، نوشته های شهید مصطفی مازح است . جوان انقلابی عضو حزب الله لبنان که پس از صدور فرمان تاریخی امام مبنی بر اعدام سلمان رشدی خود را به محل اقامت این نویسنده مرتد در لندن رساند و در حالی که با خود مقادیر زیادی مواد منفجره حمل می کرد در ساختمان وی جا گرفت . هر چند این انفجار به سلمان رشدی آسیبی نرساند و مصطفی هم شهید شد ولی پیام رسای امام خمینی در گوش جهانیان به صدا در آمد که پیروانش سلمان رشدی را رها نخواهند کرد .
نظرات شما عزیزان:
|
منوی اصلی
تبادل لینک هوشمند 
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
نویسنده: 
