وبسایت روشنگری

وبسایت روشنگری

سال اقتصادی مقاومتی اقدام و عمل

در نهمین شماره از بررسی سوابق و مواضع معصومه علی نژاد قمی به چگونگی فعالیت تفرقه افکانانه وی در انتخابات 88 و اتفاقات بعد از آن می پردازیم.

به گزارش بولتن نیوز، سایت بازتاب آنلاین در تاریخ 30 فروردین 88 با خبری تحت عنوان پاسپورت مسیح علی نژاد توقیف شد، نوشت: پاسپورت مسیح علی نژاد روزنامه نگار ایرانی که در لندن مشغول به تحصیل است، از سوی ماموران امنیتی فرودگاه بین المللی «امام خمینی» توقیف شد. علی نژاد اواخر هفته گذشته از طریق ترکیه وارد ایران شد که به محض ورود به فرودگاه، پاسپورت وی توقیف شد و ساعتی مورد بازجویی قرار گرفت.

بعد از انتخابات 88

علی نژاد ابتدای سال 1381 وارد ایران شد و بلافاصله با دوستان مطبوعاتی و برخی اصلاح طلبان تندرو رابطه برقرار کرد تا در انتخابات ریاست جمهوری همراه و هماهنگ با آنان عمل نماید. موضوعی که تأییدی مکرر است بر برنامه ریزی شده بودن فتنه بعد از انتخابات و طراحی آن از خارج از کشور توسط محافل اطلاعاتی غربی و با هماهنگی با بخش هایی از وابستگاه طیف های سیاسی موجود در کشور که نسبت به نظام و انقلاب و رهبری و ولایت فقیه زاویه داشتند. در این مقطع و همزمان با فعالیت های تبلیغاتی نامزدهای انتخابات، دست به تهیه فیلم های کوتاه مستند از وضعیت ستادهای انتخاباتی آنها زد که بخشی از این فیلم بعداً خوراک تبلیغاتی رسانه های غربی علیه دولت هم شدند.

بعد از انتخابات سال 88 و فتنه انگیزی عوامل همسو با بیگانگان، به یکباره حجم نوشته های علی نژاد افزایش چشمگیری پیدا کرد. به طوری که تا پیش از این مقطع از او مطالب معدودی در رسانه های منتشر شده بود ( چیزی قریب با هفتاد تا هشتاد عنوان در مدت حدود دو سال) اما بعد از آن ( طی کمتر از دو سال) ده برابر و بیشتر از قبل تولید مطلب کرد و بی وقفه اطلاعاتی را که از طریق کانال های خاص دریافت می کرد تبدیل به یادداشت و گزارش کرده و به رسانه های برانداز مانند بی . بی .سی فارسی و صدای آمریکا و روز آنلاین و سپس جرس و ... می رسانید. در این نوشته ها طیفی از ادعاها و اتهامات علیه نظام و کشور و شخصیت های اصلی و مسئولین قوا مطرح شده و حتی احکام اسلامی مانند حجاب و مجازات زنا به سخره گرفته می شد. این افزایش کمی تولید مطلب جای تأمل بسیار دارد. وی بسیاری از بیانیه ها و اطلاعیه های محافل ضد ایرانی و ضد اسلامی و ضد ا نقلابی را امضا و محتوای آنها را تأیید نموده است. علی نژاد با اعتراف به دزدی از همکلاسی هایش در دوره دبیرستان، بی اعتقادی به انقلاب اسلامی و آرمان هی آن، بی اعتقادی به حجاب، شعارنویسی علیه رهبر نظام روی دیوارهای شهر بابل و ... نشان می دهد که طرد وی از مجلس بی دلیل نبوده و عادت دزدی را از قدیم داشته است.

موضوعاتی که او در مطالبش مطرح کرده، متنوع بوده و در تمام آنها بدون استثنا به هر شخص، دستگاه، نهاد، رکن، گروه و طیفی که کوچکترین حمایتی از ولایت فقیه و رهبری نظام کرده بود حمله کرد؛ سپاه، رسانه ملی، شورای نگهبان، مجلس خبرگان، مجلس شورای اسلامی، روزنامه های ارزشگرا، مراجع تقلید، نمایندگان محجبه و مدافع حجاب، دولت، هنرمندان دیدار کننده با رهبر معظم انقلاب و... در نوشته های او به شدت و با استفاده از ادبیاتی سخیف مورد حمله قرار گرفته اند. وی احکام اسلامی را به سخره گرفته و از هرگونه ساختارشکنی علیه اسلام و نظام و انقلاب حمایت کرده است. توهین های مکرر او با ادبیات توهین آمیز و سخیف نسبت به رهبر معظم انقلاب و نیز اهانت به امام خمینی (ره) ذیل تعریف و تحسین حرکت آشوبگران در عاشورای 89 و نیز همراهی با اپوزیسیون خارج نشین در طرح ادعاهای واهی مانند کشتار زندانیان در دهه شصت و... از دیگر ویژگی های نوشته های وی بوده اند.

تخریب وجهه حامیان احمدی نژاد و توهین به وی

احمدی نژاد در میان بخش هایی از جامعه مشهور شده است به دروغگو. شما چه احساسی دارید وقتی می بینید مردم کاندیدای مورد حمایت شما را به عنوان دروغگو می شناسد؟ صدایش چنان بالا می رود در دفاع از راستگویی و صداقت احمدی نژاد که همه اهالی ستاد را به وجد می آرود. از خدا و ائمه و امام زمان و مردم فقیر و همه و همه مایه می گذارد تا ثابت کند که احمدی نژاد با دروغ بیگانه است و هم او و هم هوادارانش جز راستی پیشه نکرده اند. برای ورود به ستاد باید از یک سالن بیلیارد رد می شدیم. موقع ورود، حضور انبوه جوانانی با موهای تن تن و شلوارهایی که از خط کمرشان پایین تر است و لباس هایی که مارک های روی آن روی دست آخرین مدل های ماهواره ای زده اند، توجه ات را جلب می کند. گشادترین مانتوی موجود در خانه را پوشیده بودم تا وارد ستاد شوم اما واضح بود که اگر با بلوز و شلوار هم می آمدم امروز کسی به من نگاه چپ نمی کرد. فصلی که در آن همه به نیروهای گشت ارشاد کج نگاه می کنند، بی تردید می توانست فصل امنی برای من و همان مانتوی تنگ و حقیرم باشد. به هر تقدیر موقع خروج به سرم زد از جوان های جلوی در ستاد احمدی نژاد بپرسم: برای بیلیارد اینجا جمع شده اید یا برای احمدی نژاد؟ پاسخ مشترک است: "برای هر دو" جوانان بی هیچ ترس و دور دوربین حلقه می زنند و یکی توضیح می دهد: به ما گفتند اگر چند ساعتی با پوستر احمدی نژاد در خیابان تبلیغ کنید، نیم ساعت می توانید مجانی بیلیارد بازی کنید. (احمدی نژاد، بیلیارد بازان و غارنشینان / مسیح علی نژاد/ روز آنلاین – 19/03/1388)

نفی عملکرد سپاه در فتنه و گزارش غیر واقعی از برخورد با فتنه گران

من به رأی احمدی نژاد مشکوک هستم. ماجرا از این قرار است که در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران وقتی مناظره های نامزدها برای اولین بار در تلویزیون ملی ایران داغ شد مردم نیز دلگرم تر شدند و شب و روز پس از مناظره ها به خیابان ها می آمدند تا در دفاع از نامزد مورد حمایت خود شعار دهند. دیدن چنین چهره ای از شهر بی سابقه بود. در مقابل دانشگاه تهران از وسط خیابان می گذرم. دسته ای در یک سوی پیاده رو و با حجاب و نوعی پوشش سنتی تر برای دفاع از آرمان های احمدی نژاد شعار می دهند و در یک سوی دیگر پیاده رو دسته ای از جوانان مدرن تر در دفاع از آزادی بیان و تغییر و احیای دموکراسی شعار می دهند و از موسوی دفاع می کنند... در روزهای نزدیک تر به انتخابات رنگ شهر سبزتر و سبزتر می شود و حضور طرفداران تحول و تغییر در خیابان ها افزایش می یابد... ناگهان سپاه بیانه می دهد که از این اقدام بوی انقلابی رنگی به مشام می رسد و اصلاح طلبان به دنبال انقلاب مخملی در ایران هستند و باید ریشه این اقدام را خشکاند. کلید خشونت از همین نقطه به صدا در می آید و سپس اعلام زود هنگام پیروزی احمدی نژاد در رسانه های حامی دولت شعله این خشونت را روشن می کند. اما وقتی میرحسین موسوی نسبت به نتیجه انتخابات اعلام شک می کند و سپس آیت الله خامنه ای از جایگاه مقام رهبری جمهوری اسلامی ایران در اقدامی زود هنگام پیام تبریک و مهر تأیید بر آرای احمدی نژاد را صادر می کند، آتش خشم بخش هایی از جامعه ایرانی شعله ور میشود و شهر به آتش کشیده می شود. دیگر این یک شوخی نیست که در خیابان های پایتخت همه به احمدی نژاد مشکوک هستند... ابتدا به ستاد میرحسین در همان خیابان ولیعصر و خیابان قیطریه تهران حمله می کنند و اعضای ستاد را مورد ضرب و شتم قرار می دهند و هنرمندان را گوشه دیوار می نشانند و می گویند حکم تیر هم از طرف دادستان مرتضوی دارند. (شیخ و میر! رقابت تمام شد/ مسیح علی نژاد / مسیح علی نژاد – 24/03/1388)

توهین به رهبری نظام با انتساب الفاظ و نسبت های رکیک

وی در این زمینه مطلبی نوشته است و در آن موقعیت رهبری نظام را با الفاضی نامناسب مورد هتاکی قرار داده است. (کاتی که ناپدری از قلم انداخت / مسیح علی نژاد / وبلاگ مسیح علی نژاد – 29/03/1388)

توصیف غیر واقعی از فضای کشور

در خانه راهپیمایی سکوت است و با این همه باتوم به دستان بی تابی می کنند و چنان می زنند و گاه آتش به روی معترضان می گشایند که حتی صدای رییس مجلس اصولگرایان هم در آمده است اما دور از خانه و در غربت گاهی صدای فریاد معترضان ایرانیان تا کوچه پس کوچه های اطراف هم به گوش می رسد با این همه باتوم به دست های صبوری می کنند و اگر کسی زباله یا تکه سنگی به سمت معترضان و تجمع کنندگان پرتاب کند آنگاه پلیس شکیبایی از دست می دهد و در دفاع از حریم تجمع کنندگانه به کسی که به محدوده معترضان تعدی کرده است حمله می کنند. ... این مطلب را برای روزنامه ای در خود ایران نوشتم. با رعایت همه خط قرمزها. دبیر سیاسی نوشت: مسیح جان این را اگر در روزنامه چاپ کنیم باتوم به دستان می ریزند اینجا. مطلب دیگری بنویس تا این روزگار تلخ بگذرد. (باتوم به دستان / مسیح علی نژاد/ روز آنلاین – 30/03/1388)

دادگاهی که در آن شرکت در آزمون یک رسانه ( بی بی سی ) جرم تلقی می شود معلوم است بخش دیگری از کیفرخواست و اعتراف باید به گونه ای تعریف شود که راه اندازی یک شبکه ماهواره ای برای حزب اعتماد ملی نیز «تلاش وسیع» برای براندازی تعبیر شود. کاری که یک حزب شناسنامه دار در ایران رسماً به دنبال اجرای آن بود و نیاز به اعتراف در دادگاه هم نبود و به کرات در روزنامه اعتماد ملی نیز عنوان شد و مقاومت شورای عالی امنیت ملی اگر نبود شبکه صبای کروبی یکی از فعالیت های آشکار حزب اعتماد ملی بود. مصادیق دیگر براندازی را آموزش خبرنگاران برای ایجاد شبکه های خبری و جمع آوری اطلاعات تحلیل در ایران دانسته اند که این هم نیاز به اعتراف نداشت و در تمام دنیا مرسوم است که شبکه های خبری نسبت به جمع آوری تحلیل نویسندگان آن جامعه اقدام می کنند تا سیاست های خودشان را بر اساس واقعیت های آن جامعه تنظیم کنند اما ظاهراً بولتن سازان داخلی چون کافران همیشه قاضی، همه را به کیش خویش پنداشته اند و گمان برده اند هر سایت و شبکه ای که به صورت علنی هم راه اندازی می شود، هدفش مشابه همان هدفی است که در تمام این سالها بولتن سازان داخلی در مواجهه با دگراندیشان در پی گرفته اند. آنچه که در کیفرخواست و اعترافات محور بود بسیار کوچک و بدیهی و حقیر بود و آنچه جهان را شگفت زده کرد به صف کردن انسان های بزرگ در یک صحنه کوچک است وگرنه حکایت این قصه ها که در متن کیفرخواست و اعترافات نوشته می شود آنقدر سطحی و ساده و بدیهی است مشمول حال همه ایرانیان می شود. یعنی بنابر مصادیقی که دادستان تهران تعیین کرده است دیگر مقاومت بی فایده است همه باید اعتراف کنند که انقلاب مخملی صورت گرفته است( هر ایرانی یک برانداز / مسیح علی نژاد/ وبلاگ مسیح علی نژاد – 17/05/1388)

اتهام تجاوز به زندانیان و اعتراف به دروغگویی

علی نژاد نوشته است که قاضی جلوی وکیل و معاون روزنامه همبستگی به او گفته بود که اگر رسماً در روزنامه، عذرخواهی اش را ننویسد و منتشر نکند، روزنامه همبستگی باید روز بعدش، گزارش خبرنگار زنی را تیتر یک خود کند که در یک هفته با سه مرد زنا می کند. آن خبرنگار مورد نظر، خود مسیح علی نژاد بود. علی نژاد که آن زمان خبرنگار مجلس روزنامه همبستگی بود، نزد کروبی، رئیس مجلس وقت رفت و از برخورد مقام قضایی شکایت کرد.... رفتم نشستم پیش آقای کروبی زار زار گریه کردم که من به دلیل مقاله ای که نوشته ام، احضار می شوم، اما به خاطر همه کارهایی که نکرده ام، بازجویی می شوم. وقتی آقای کروبی می شنید که من این کلمات را به نقل از آن قاضی می گویم، به شدت عصبانی شد و به من وعده داد که برای پی گیری آن کارهایی بکند. اما من بودم که پشت شیخ را خالی کرده بودم. می گفتم که اگر شما بخواهید در جلسه ای این مسئله را پی گیری کنید، من هرگز نمی آیم بگویم که از من چنین سوال هایی شده است. (بازگویی تجربه شخصی و کمک به قربانیان تجاوز / رادیو زمانه – 22/05/1388)

القای وجود شکاف در حاکمیت

این یک سیاست است که کیهان آدم تربیت می کند و بعد به آنها برای استقرار در بنگاههای خبری بزرگ ماموریت می دهد. چنانچه خبرنگار سابق پارلمانی کیهان که دروغ پردازی ها و قصه بافی های خیالی اش در راهروهای پارلمان هنوز از یاد خبرنگاران این حوزه نرفته است این روزها سکان دار خبرگزاری رسمی دولت (ایرنا) شده است و این خبرگزاری را به یک پادگان نظامی به جای پایگاه خبری بدل کرده است و هر روز عکس هایی از ملاقات ایشان با مسافران روسی منتشر می شود و سپس مطالبی علیه معترضان و فعالان سیاسی که بیشتر به تهدید می ماند تا خبر.

اگر چه به نظر می رسد حتی اگر صفار هم سردمدار دفتر و دستک روزنامه اطلاعات نشود، این سنگر را کس دیگری از خویشاوندان فکری کیهانیان تصرف خواهد کرد تا روزنامه اطلاعات نیز بشود برادر دوقولوی کیهان در بحران سازی برای دگراندیشان و معترضان به تقلب بزرگ انتخاباتی ایران.

این روزها شکاف در سطوح بالایی نظام تا آنجا پیش رفت که تریبون نمازجمعه را هم با خود و در میان خود، نابرابر قسمت می کنند. (مسیح علی نژاد: ریشه فتنه در کیهان / جرس – 23/05/1388)

نفی ارکان و نهادهای حکومتی

بحرانی که پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران رخ داد چنان دامنه وسعی یافت که بحران سازی برای کاهش ابعاد این بی آبرویی بزرگ که جهان نظاره گر آن بود، هر روز یک اقدام دیگر انجام می دادند تا پرونده این بحران را ببندند غافل از آنکه همان اقدام، خود گامی دیگر می شد در بی آبرو تر ساختن چهره نظام. یعنی هر روز یک اشتباه به اشتباهات دیگر افزوده شد و هر بار دامنه خطای گسترده وگسترده تر شد...

خاصیت های مجلس شورا بر اساس اصل هفتاد و شش قانون اساسی مجلس شورای اسلامی حق تحقق و تفحص در تمام امور کشور را دارد. آیا انتخاباتی که در آن سه نامزد به روند برگزاری و نحوه شمارش آرا اعتراض داشته اند و به کرات به شورای نگهبان بیانیه داده اند و خواستار ابطال و برگزاری دوباره آن شده اند، ذره ای این شبهه را برای نمایندگان مجلس ایجاد نکرد تا حداقل طرح تحقیق و تفحص از چنین انتخابات پر اما و اگری را در دستور کار خود قرار دهند؟ (ایران در بحران؛ نقش دو مجلس بی خاصیت / مسیح علی نژاد / وبلاگ مسیح علی نژاد – 29/05/1388)

توهین به قوه قضائیه

جناب لاریجانی! زخم به درمان نرسیده تجاوز و خشونت، کاری تر از آن است که به ملت زخم دیده و درد کشیده این روزها مجال انتقام و انتقاد دهد. ققط یاری می طلبند و پرسشگری می کنند. درد بی خبری از زندانیان و دفن دسته جمعی کسانی در بهشت زهرای تهران، عمیق تر و کشنده تر از آن است که مردم به پیش داوری داور از راه رسیده بر آیند. نو رئیس سیستم قضائی کشور! هر که بودید و هر چه کردید و هر چه درد سر داشتید و هر آنچه که از شما نوشتند و گفتند، هیچ به کار این مردم نمی آید. آینده اینک پیش روی شما و این ملت چشم به راه است، فرصت های تاریخی معمولاً همیشه رخ نمی دهد. ملت همین که دادگاههای رسوای اعترافات، چند روزی لغو شده یا به تعویق افتاده است را روزنه امیدی می بینند. گام های بعدی را بردارید. (جناب لاریجانی قضاوت کنید، نه قساوت / مسیح علی نژاد / وبلاگ مسیح علی نژاد – 31/05/1388)

ادعای کشتار وسیع و دفن بی حساب و کتاب معترضان

ناگهان تصاویری از قطعه 302 بهشت زهرا بر سایت رسمی جبهه مشارکت ثبت شد و بار دیگر به یاد همه مردم شهر آورد که بازجوها به جز تجاوز مشغول زنده به گورکردن زندانیان هستند. شاید زنده به گور کردن واژه غریب و غلو آمیزی به نظر آید اما وقتی در پرس و جوی های مکرر خانواده هایی که سراغ گمشده های خود را می گیرند به آنها گفته می شود که عزیزانشان در زندان هستند و خبری از مرگ و جنازه هم دیده نمی دهند، آنگاه برای همه خانواده ها قبر و مقداری عدد بالای مشتی خاک و گل، چگونه می تواند معنای «مردن» را برایشان تداعی کند؟ در خیال و خاطر این خانواده های چشم به راه، هنوز گمشده های پس از روزهای انتخابات، زنده اند و در قاموس آنها کندن قبرهای گروهی جز به معنای زنده به گور کردن عزیزانشان تلقی نمی شود... صحبت از دفن دهها انسان در بهشت زهرای کشوری است که در مجلسش در همین روزها بودجه کلانی را برای بررسی نقض حقوق بشر در آمریکا تصویب کرده است. برای چنین مجلسی بررسی ماجرای مرگ و دفن دهها نفر جایی خیلی نزدیکتر از آمریکا، دشوار نباید باشد. از بهارستان تا بهشت زهرا راهی نیست. کدام در شان یک مجلس است؟ طوطی وار تکذیب کردن یا بردبار تحقیق کردن؟ (از بهارستان تا بهشت زهرا راهی نیست/ مسیح علی نژاد/ جرس – 03/06/1388)

توهین به مراجع

در شهری که برای دو تار موی رها، پایه های اسلام می لرزد و از حوزه و مراجع صدها فتوا صادر می شود اما برای تجاوز به دختران و پسران صدا از این حضرات در نمی آید همان به که بازار اعتراف اصلاح طلبان داغ باشد و آرام آرام به حضرات بگویند قدرت پیشکش، سیاست پیشکش ما به جنبش و جامعه بر می گردیم و از احزاب هم استعفا می دهیم. (دادگاه و هلو و کابینه را رها کنید، دارند زندانیان را زنده به گور می کنند/ مسیح علی نژاد / وبلاگ مسیح علی نژاد – 03/06/1388)

حمایت از انگلیس و انتساب قتل ندا آقا سلطان به حاکمیت

ماجرا به همین سادگی شکل گرفت و سپس به این صورت پیچیده شد؛ علی رغم آنکه مقام رهبری هشدار هم داده بودند که اگر پس از سخنان ایشان در نماز جمعه، خونی در خیابان ریخته شد یا احیانا بمبی منفجر شد مسولیتش با معترضان است اما ندا که همانند باقی برادران و خواهران شهیدش فکر نمی کرد خونی به همین آسانی بر کف خیابان های شهرش ریخته شود و کسانی برای کشتن شان کمر همت بسته باشند، به خیابان رفت و ناباورانه مرد و سپس انگلیس خبیث متهم شد و احمدی نژاد به رئیس قوه قضاییه برای پیگیری این مرگ مشکوک نامه داد و این روزها نیز ادامه این ماجرا در حوالی دوستان خانه ندا در ایران دارد رخ می دهد. ... خبر می رسد که نامزد و برخی از دوستان همان ندایی که پس از آن نماز جمعه معروف، معصومانه جان داد این روزها در زندان هستند. (جنایتکاران کدامند؟ انگلیس خبیث یا قاتلان اند؟ / مسیح علی نژاد / موج سبز آزادی – 06/06/1388)

تشویق به موضع گیری علیه نظام توسط چهره های شناخته شده

خبر تهدید هاشمی رفسنجانی مبنی بر کناره گیری از تمامی پست های خود در صورت بازداشت شیخ مهدی کروبی، اگر چه پیش از این با اما و اگر در «جرس» منتشر شده بود، اما تایید این خبر توسط سایت رسمی حزب اعتماد ملی به معنای گشودن دریچه ای تازه از اتحاد درونی در برابر تصمیمات خشونت آمیز دادستانی و گردانندگان پروژه دستگیری رهبران اصلاحات است. اگر پیش از این همدلی ها و همراهی چهره شاخص نظام در برابر حوادث اخیر محافظه کارانه و غیر علنی بوده است، از این پس با انتشار رسمی این خبر، به نظر می رسد عزم جدی تری به منظور مقابله با گردانندگان کوتای انتخاباتی در میان چهره های شاخص معترض شکل گرفته است. (کروبی، لقمه گیر کرده در گلوی حاکمیت / مسیح علی نژاد / وبلاگ مسیح علی نژاد – 24/06/1388)

حمایت های محافل غربی

در بخش وبلاگ های خبری و تحلیلی بر اساس رأی هئیت داوران و پس از رأی گیری در مرحله دوم و در پایان وبلاگ «مسیح» که روز نوشته های مسیح علی نژاد است با رأی بسیار نزدیک به وبلاگ «کمانگیر» به عنوان وبلاگ برتر انتخاب شد. (نتایج اولین دوره ی مسابقه حقوق بشر در آیینه وبلاگ ها / فعالان حقوق بشر در ایران – 24/07/1388)

توصیف سیاه از وضعیت کشور

به یاد همه ممنوع الخروج ها و ممنوع الورودی های جمهوری اسلامی ایران و به یاد همه کسانی که اگرچه از اوین آزاد شده اند اما در ایران زندانی شده اند: اوین، بزرگ و وسیع شده است؛ به وسعت و بزرگی ایران و این زندان بزرگ انگار دارد روز به روز پر می شود از زندانیانی به نام ممنوع الخروج ها! به هر سو و در هر قشر که نگاه می کنی کسانی مهر «خروج ممنوع» را در پاسپورتشان دارند؛ فرقی نمی کند هنرمند باشی یا سیاستمدار، فعال حوزه مدنی باشی یا دانشجوی یک دانشگاه در شهرستان، عضو فعال کمپین یک میلیون امضا باشی یا پرستار زن در یکی از بیمارستان های تهران. (جمهوری اوین / مسیح علی نژاد / وبلاگ مسیح علی نژاد – 29/07/1388)

علیه شعارهای آرمانی انقلاب و ملت

جناب دکتر مهدی خزعلی! بگم از خود سوزی ها و خودکشی ها و سوء تغذیه ها که در این مملکت اسلامی انجام میشه بعد از سی سال حکومت...؟ بگم از مال اندوزی های خویشان شما و امثالهم که بی تفاوت به مردم مسلمان فقط فکر حساب های بانکی خود بودند...؟ پس لطفا حکم صادر کنید که سران رده بالای مملکت مسلمان نیستند...! بعد فرمودید: آقای موسوی؛ به کجا میروید؟ شما که فرزند خمینی کبیر (قدس سره) می باشید شما که در کنار شهید مظلوم آیت الله بهشتی رشد کردید، خاستگاه شما حزب جمهوری اسلامی است، آیا اجازه دارید اسلامیت نظام را حذف کنید؟ ... ما گفتیم نه جانمان را فدای غزه میکنیم نه فدای لبنان...! این جان ناقابل فقط فدای ایران عزیز خواهد شد و بس...! بابا جون من اختیار جون خودمم را ندارم...؟ شما یا هیچ بنی بشر کلفت تر از شما نمیتونه من رو مجبور کنه که برم و جانم رو فدای غزه یا لبنان کنم...! (جناب دکتر مهدی خزعلی رساتر از قبل می گویم نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران... / تلخ نوشته ها (وبلاگ) 03/08/1388)

اعترافات به نفی حجاب و بی اعتقادی به انقلاب و دعوت به دزدی اموال عمومی

من که تازه وارد اول دبیرستان بودم و از قمی کلاه به شهر رسیده بودم و به خیال خودم انقلاب کرده بودم در مملکت کوچک خودم و خودم را هم سر گذاشته بودم رئیس مجمع تشخیص مصلحت و بر همین اساس هم مصلحت می دیدیم که حالا حالاها به آقا جان نگویم که بی دچار شده ام و نرسیده به کوچه چادر را می انداختم سرم و طوری زار و نزار و آویزان وارد خانه می شدم که انگار تمام راه مدرسه چادر به سر بوده ام. خانم حسینی هم که نمی دانست مرا از بی چادری جدا می کرد و هی نصیحتم می کرد که من با این همه متانت و وقارم خوب است که با اراذل و اوباش مدرسه هم کلام نشوم که از راه به درم کنند. بعدها که شده بودم رهبر همان اراذل و اوباش مورد نظر ایشان و همه را توصیه به کتاب دزدی از سازمان تبلیغات اسلامی و برخی کتابخانه های شهر می کردم مجبور شده بود دوره بیافتد و به دیگران توصیه کند که با من راه نروند که از راه به در شوند. ( به یاد همه 13 آبان هایی که از راهپیمائی فرار کرده ایم/ مسیح علی نژاد / مسیح علی نژاد – 12/08/1388)

نفی شعارهای انقلابی و دعوت به شعار علیه نظام

دور از خانه تنها کاری که توانستم انجام دهم مصاحبه ام با رادیو بی بی سی انگلیسی بود که با حفظ لهجه اصیل ایرانی گفتم: معترضان انتخابات ریاست جمهوری ایران در راهپیمایی سیزده آبان به جای شعار مرگ بر آمریکا مرگ بر دیکتاتور را فریاد زدند. ( از ایران به جای مرگ بر آمریکا فریاد مرگ بر دیکتاتور بلند شد/ مسیح علی نژاد (سایت)- 13/08/1388)

تقاضا از محافل غربی برای فشار بر ایران

تنی چند از روزنامه نگاران ایرانی با انتشار نامه سرگشاده ای خطاب به دبیر کل سازمان ملل، خواستار تحت نظارت قرار گرفتن و محترم شمرده شدن آزادی مطبوعات در ایران و آزادی بدون قید و شرط تمامی زندانیان فکری، خصوصاً روزنامه نگاران شدند. (نامه روزنامه نگاران به دبیر کل سازمان ملل: بر آزادی مطبوعات در ایران نظارت کنید/ روز آنلاین – 17/09/1388)

نفی حجاب

حتما این حکایت را هم گوشه و کنار خوانده اید: مردی ژاپنی در اوایل انقلاب در تهران زندگی می کرد، روزی با همسر خود به یک رستوران رفت. در آنجا از همسرش خواستند که روسری به سر کند و سپس یک روسری هم در اختیار او قرار می دهند. مرد ژاپنی از آنان تقاضای یک روسری اضافی کرد و بعد خودش آنرا به سر کرد. وقتی پیشخدمت های رستوران توضیح دادند که فقط زنان باید حجاب داشته باشند و نه مردان، در پاسخ گفت: اگر همسرم مجبور است کاری را خلاف میل خود انجام دهد، من هم وظیفه خود می دانم که با او همراهی کنم... بخش های چشمگیری از زنان ایران هیچ اعتقادی به حجاب و پوشش اجباری ندارند و سالهاست که با اجبار روسری و گاهی چادر به سر می کنند.... باید غمگین بود برای کسانی که به حجاب باور درونی دارند و با نمایش مضحک اجبار در ایران سالهاست که آنها نیز تحقیر می شوند. (قصه تحقیر مجید توکلی، قصه حقارت زنان سرزمین من هم هست/ مسیح علی نژاد/ وبلاگ مسیح علی نژاد- 17/09/1388)

تأیید حرکت آشوبگران در توهین به امام

جناب ضرغامی! ملت ایران را ساده فرض نکنید. همه می دانند گزارش جانسوز و جانگذاری که شما از پاره شدن عکس آقای خمینی در صدا و سیما به کرات پخش کرده اید، ادامه همان سناریوی انتخاباتی است. اما این بار راز دیگری در آن نهفته است. این بار حاکمیت خوب دریافته است که علاوه بر چهره های مذهبی و سنتی و انقلابی، بخش قابل توجهی از همراهان جنبش اعتراضی ایران را نسل جوان، روشنفکران و حتی ایرانیان مقیم خارج از کشور تشکیل می دهند. بر این اساس دوباره رسانه شما شانه ای شد برای دولت دروغ و هواداران اش تا بازی شوم دیگری را اجرا کنید. (حماسه پاره کردن عکس دیکتاتورها؛ آقای ضرغامی! خودتان شروع کردید/ مسیح علی نژاد/ وبلاگ مسیح علی نژاد – 23/09/1388)

نفی مرجعیت معتقد به نظام و ولایت فقیه

می خواهم از عزاداری یک نسل «بی باور»، برای یک آیت الله بنویسم. از گریه های دیجیتالی یک نسل «لاقید» برای یک مرجع عالیقدر. نسلی که گردن زیر گیوتین می گذارد اما با فرمان و دستور، مقلد نمی شود و فتوای مراجع عظمی نمی خرد و قبای تقلید آقا به تن نمی کند و ولایت ولی ناخوانده نمی پذیرد و صفت معظم به منبر نشینان عطا نمی کند. باورش دشوار است اما مرجع پیری در قم، در یک شهر سنتی و مذهبی درگذشت و نسلی که می گویند از روحانیت متنفر و منزجر شده است، نسلی که مظنون است به بی ادبی و اوباشی گری و خس و خاشاکی و بی اعتقادی و براندازی. نسلی که تبعید به گناباد را به جان می خرد اما گناه تن دادن به ولایت آنانی که فرمان شلیک به یک ملت بی پناه را صادر می کنند، نه. نسلی که زیر شکنجه، دنده هایش می شکند اما به دوربین هایی که برای اعتراف به ابراز مهرش به آقا چیده شده اند لبخند نمی زند. (نسلی که برای منتظری، منتظر اعلام عزای عمومی آقایان نماند برای مرگ خود آقایان چه خواهد کرد؟ / مسیح علی نژاد/ وبلاگ مسیح علی نژاد – 29/09/1388)

حمایت از منتظری و توصیف سپاه از فضای کشور

سیل میلیونی ملتی که در خیابان فریاد می زند «منتظری مظلوم راهت ادامه دارد»، دیگر به دنبال پس گرفتن رای خود نیست، زندگانیش را پس بده. این جمعیت خوب می داند که خیابان هم سهمشان نیست در این حاکمیت، خوب می داند که با آمدن به خیابان ناامنی که هنوز رد خون برادران و خواهران شان را بر تن دارد، هیچ تضمینی برای زنده ماندن شان نیست. خوب می داند که گلوله ها آماده باتوم ها مهیای فرود آمدن است. خوب می داند که زندان کمترین پاسخ است برای حضورشان. خوب می داند مرگ بر دیکتاتور گفتن تاوان سنگینی دارد. خوب می داند در جای جای شهر دوربین برای شناسایی صورت های بی نقاب شان کار گذاشته اند، خوب می داند که خیابان هم گاهی خیانت می کند به خیل معترضان آنگاه که از دست ماموران نقاب به رو فرار می کنند و با تابلوی بن بست نصب شده بر خیابان، ته دل جوان از نفس افتاده خالی می شود. این ملت خوب می داند که با آمدن به خیابان ممکن است مادر و پدری تا همیشه چشم به راهشان بمانند. با این همه اما آمدند. بی فراخوان. آمدند و فریاد زدند: «منتظری مظلوم راهت ادامه دارد حتی اگر دیکتاتور بر ما گلوله بارد». می دانی این شعار ساده یعنی چی؟ یعنی ادامه دادن راه همان که شما او را گناهکار خوانده ای. یعنی دفاع از همان کسی که در قاموس شما رفوزه شده است. (آقای خامنه ای حق با شماست، انتخابات تمام شده است/ مسیح علی نژاد/ وبلاگ مسیح علی نژاد – 30/09/1388)

نفی ارکان و نهادهای حکومتی

مجلس خبرگان نیز این روزها کماکان نقش یک ویترین خنثی را دارد و آنان که هنوز هاشمی را سیاستمدار با تدبیر می دانند نیز کماکان بر این باورند که از این پس سکوت او فریادی نهفته است که به زودی بر سر حاکمیت دروغ آوار خواهد شد اما هر چه که فکر می کنم می بینم سکوتی که قرار است بعد از کشته شدن یک نسل معترض بشکند همان بهتر که نشکند. ایران در تب بحران می سوزد و مردم ایران نیز در تب و تاب نمایندگان این دو مجلس (شورا و خبرگان)، فراموش شده اند. (در آستانه اعدام؛ وبلاگ مسیح علی نژاد – 16/10/1388)

علیه صدا و سیما

معترض، اساسا در قاموس صدا و سیمای جمهوری اسلامی، هیچ مفهوم منطقی و اخلاقی نداشت و هر آنکه در خیابان های تهران دیده می شد در برابر لنزهای فیلمبرداران صدا و سیما باید سانسور می شد. با هیچ یک از دگر اندیشان میز گرد و برنامه انتخاباتی تشکیل ندادند مگر آنان که بعد از ماهها از زندان رهیدند. یعنی در دستور مدیران صدا و سما تنها کسانی که مجبور به اعتراف شده بودند، ارزش نشستن در برنامه تلویزیونی را دارا بودند تا بتوانند متن مورد اعتماد مدیران و ناظران صدا و سیما را برای مخاطبان عام روخوانی کنند. اما اینک پس از گذشت هفت ماه آنگاه که صدا و سیما ماجرای پاره شدن عکس امام را پیراهن عثمان ساخت و بر معترضان تاخت، آنگاه که از پاره کردن قرآن در مراسم عاشورا افسانه بافت تا سبزها را مجازات کند، آنگاه که امامان جمعه را در برنامه های متعدد به صف کرد تا اعدام و کشته شدن معترضان را مجاز و ثواب اعلام کنند، ناگهان چه شد که صدا و سیما نگران فردا شد؟! (منتقدان سفارشی در راهند/ مسیح علی نژاد / جرس – 18/10/1388)

تبرئه رژیم صهیونیستی از دست داشتن در ترور دانشمندان هسته ای ایران

صبح که خبر ترور مسعود علیمحمدی، استاد دانشگاه تهران در یک بمب گذاری همه جا پیچید، خون بازی هم آغاز شد. یعنی خونی ریخته می شود و سپس نهادهای حامی دولت ابتدا خبررسانی می کنند و سپس سکوت و پس از آن وب سایت های مربوط به حامیان جنبش سبز خبررسانی را آغاز می کنند و تنها دقایق کوتاهی پس از آنکه مشخص می شود استاد دانشگاه ترور شده، متعلق به جریان حامی موسوی بوده است، مسئولیت این ترور توسط انجمن مشکوکی به نام انجمن پادشاهی ایران به عهده گرفته می شود و سپس گفته می شود سخنگوی انجمن پادشاهی نیز در صدد تکذیب چنین بر می آید:سایتی که به نام این انجمن فعالیت می کند توسط جمهوری اسلامی اداره می شود و هیچ ارتباطی به این انجمن ندارد. خبرگزاری های حامی دولت، فارس و شبکه خبر و پرس تی وی و حتی سخنگوی وزارت خارجه دولت در صدد بر آمدند تا مسعود علی محمدی را حامی دولت و بسیجی و متعهد و دانشمند هسته و چه و چه معرفی کنند و هیچ کسی حتی یک اشاره کوچک هم در این خبرهای رسمی و دولتی نکرد که آنکه ترور شده سبز بوده، از هواداران میرحسین موسوی بوده، نامش در لیست استادان دانشگاه حامی کاندیدای اصلاح طلبان بود و برگزار کننده مراسم مناظره بعد از انتخابات در دانشگاه تهران بوده است. (پروژه های زنجیره ای و پدیده ای به نام انجمن پادشاهی برای تبرئه تروریست های واقعی / مسیح علی نژاد/ وبلاگ مسیح علی نژاد – 22/10/1388)

این دورخیز حاکمیت برای صاحب شدن جسد بی جان استادی که نام و امضایش در لیست حامیان موسوی بوده است به دلیل این بود که مراسم تشییع استاد سبز همانند مراسم تشییع مرجع سبز، آیت الله منتظری نشود و در عین حال انگیزه بهره برداری حاکمیت از این ترور در حوزه سیاسیت خارجی نیز با تبلیغات وسیع رسانه های رسمی و هوادار حاکمیت بر کسی پوشیده نماند. (پرده آخر سناریوی ترور؛ پیکر استاد سبز با شعار مرگ بر آمریکا تشییع شد/ مسیح علی نژاد/ وبلاگ مسیح علی نژاد – 24/10/1388)

اتهام ترور مخالفان رهبری به نظام

وقتی درست در رزوهایی که خبر مهم مربوط به ترور استاد دانشکده فیزیک منتشر می شود همه به دنبال صحت و سقم خبر خبرگزاری فارس هستند به جای آنکه موجی درگیرد تا صحت و سقم بازرسی منزل مسکونی استاد مسعود علی محمدی تنها یک روز پیش از ترور مشخص شود تا غده های سرطانی ترور در کشور شناسایی شود. درست در روزهایی که هاشمی رفسنجانی سکوت شکست و منت گذاشت و گفت بحران موجود در کشور تنها به دست آقای خامنه ای قابل حل است، ناگهان همه به دنبال تبانی خاتمی و هاشمی و کروبی با آقای خامنه ای بر آمده اند به جای آنکه به دنبال پاسخگویی رهبری نظام در برابر بحران موجود بر آیند. (ترور خواصی که دو پهلو با خامنه ای سخن می گویند/ مسیح علی نژاد/ مسیح آنلاین جد – 08/11/1388)

اتهام به نظام و نفی همکاری خود با دستگاه های امنیتی غرب

دولتمداران و هواداران شان در رسانه های ملی و غیر ملی برای دروغ گویی، مسابقه برگزار کرده اند در حالی که ما در برگزاری مدل طنز این مسابقه اما عاجز می مانیم. این روزها دروغگویی چون یک رسم کهنه در دولت و به دنبال آن در جامعه نهادینه شده است و همه مثل آب خوردن دارند به یکدیگر دروغ می گویند. هر کدام از ما اگر روزنامه نگار باشیم، دانشجو باشیم، فعال حقوق زن یا در جایگاه هر فعال اجتماعی و سیاسی دیگر که باشیم، دست کم چند دروغ آبدار را هم به صورت مکتوب از هواداران دولت دروغ در رسانه های فارس و کیهان و صدا و سیما هم نوش جان کرده ایم که هرگز فرصت دفاع از خود هم نیافته ایم. خودم نیز به عنوان یک روزنامه نگار در صفحه دوم کیهان و فارس از فاسد اجتماعی گرفته تا دزد و طناز و کارمند تلویزیون سلطنتی انگلیس (تعبیر دقیق کیهان) لقب گرفته ام تا کسی با نهادهای امنیتی اروپایی هم نشست و برخاست دارد. حالا هر چقدر هم برای این حضرات استدلال بیاوری که نهادهای امنیتی اروپا مثل برادران امنیتی خودمان نیستند که حتی بچه دبیرستانی ها را هم در جلساتشان راه می دهند و فردا باتوم و سلاح هم دستشان می دهند تا در خیابان حسابی به خدمت معترضان برسند، باز هم گوششان بدهکار نیست و دروغ های خودشان را می گویند. (لاریجانی در مسابقه دروغ از احمدی نژاد پیشی گرفته است/ مسیح علی نژاد/ وبلاگ مسیح علی نژاد- 03/12/1388)

تقابل با نظام

میرحسین که به کرات اعلام کرده است رهبران این جنبش خود مردم هستند به نظر می رسد این بار، به نمایندگی از رهبران واقعی جنبش (مردم)، سنت نامگذاری بر سال جدید را از انحصار رهبری خارج ساخته است تا موجی از امید برانگیزد. بیراه نیست اگر بگوییم موسوی در آستانه بهار با نام گذاری سال هشتاد و نه به نام سال صبر و استقامت به نوعی عملاً اعلام رهبری کرد در برابر آقای خامنه ای که به نام رهبر ایران سالهای نوی ایرانیان را هم از آن خود و حامیان خود ساخته بود و رسانه های موجود در ایران نیز مغرور بودند تا با اتکا به همان شعارها به دگر اندیشان بتازند. (سالی که ایران دیگر یک رهبر ندارد/ مسیح علی نژاد/ جرس – 25/12/1388)

تبلیغ رفتارهای ضد اسلامی

شجریان صدای ممنوع زن را بی اذن و اجازه آنان که این صدا را کماکان ممنوع و بلاتکلیف گذارده اند، در آسمان به پرواز در آورد و مژگان شجریان با سوز و اقتدار به جای همخوانی همانند همه این سالها، تکخوانی کرد. درست است که در تمام این سالهای ممنوع، زبان بسیاری تکخوانی کرده اند و صدایشان نیز در خانه های بسیاری از ایرانیان شنیده می شود اما همه تصمیم گیران و تصمیم سازان نیز در تمام این سالها سعی کرده اند مفر رسمی و قانونی برای تکخوانی زن نگشایند و بسیاری از اساتید آوازهای سنتی نیز رسم نشکسته اند و تا آنجایی که به خاطرم هست در سالهای گذشته نیز مژگان با پدر همخوانی می کرد. (صدای ممنوع زن/ مسیح علی نژاد/ روز آنلاین – 18/01/1389)

توصیف رکیک از وضعیت داخل کشور

نامه یک زن ایرانی را می خوانم که در آن به تلخی از تجاوز سخن می گوید و سرافکنده واقعی را نیز متجاوزان می داند. نامه بهار مقامی خطاب به چه کسانی نوشته شده است؟ به من که زن هستم و به کرات به روحم تجاوز شده است، به دختران و پسرانی که به تن و روحشان تجاوز شده است، به من و ما که به شعورمان در تمام این سالها تجاوز شده است. (تکلمه تلخ تجاوز/ مسیح علی نژاد/ جرس – 20/01/1389)

همسویی با اتهامات حقوق بشری غرب علیه ایران

دولت جمهوری اسلامی علیرغم تمامی بحران هایی که در داخل با آن دست و پنجه نرم می کند، از حواس و هوشیاری کامل برای از دست ندادن فرصت های بین المللی برخوردار است. ... دولت جمهوری اسلامی پرونده قطوری از خشونت و تبعیض علیه زنان را زیر بغل گرفته است و راهی مجامع بین المللی شده است تا مدافع زنان جهان باشد. این نامزد بدنام که در داخل خود ایران به حقوق بسیاری از زنان تجاوز کرده است، بار دیگر سعی دارد تصویری از زنان محجبه مصری و یا کشورهای عربی دیگر را از جیب بیرون بکشد تا شاید به قوانین جدید فرانسه و بلژیک در محدودیت حق پوشش زنان مسلمان را به چالش بکشد و هیچ به روی خود نیاورد که در ایران نه تنها نیمی از جمعیت کشور از حق و حقوق ساده خود محروم هستند بلکه بخش چشمگیری از برابری خواهان و فعالان زن یا در زندان هستند، یا پرونده مفتوح در دادگاه دارند، یا اجازه خروج از کشور ندارند و یا از ایران کوچ کرده اند. (زنان در برابر یک نامزد بدنام / مسیح علی نژاد/ جرس – 06/02/1389)

دعوت به اقدام علیه امنیت ملی و تلاش برای قومیتی کردن فتنه سبز

در آستانه خرداد، ماه اعتراض، ماه متولد شدن جنبش اعتراضی ایران، باز کردها قربانی شدند. باز کردها اعدام شدند. ... در آستانه خرداد و سالگرد خیزش عظیم مردم ایران در اعتراض به کودتای انتخاباتی هستیم و در این میان حاکمیت ایران باید ضرب شصتی به جامعه نشان می داد. باید رعب و وحشتی در دل معترضان ایجاد می کرد. اعدام کسانی با نام انجمن پادشاهی و اینک گروه تروریستی آسان ترین و کم هزنیه ترین راه برای نشان دادن اقتدار دستگاه قضایی ایران است. اما در کدام دستگاه عادل، اتهامات دو اعدامی منسوب به انجمن پادشاهی و اقدامات تروریستی این پنج کرد اعدام شده ثابت شده بود؟ در دستگاه قضایی غیر مستقل ایران، وقتی برای روزنامه نگاران و معلمان و حتی کارگر ساده یک بقال به حکم اقدام علیه امنیت ملی حکم طولانی مدت زندان صادر می کنند، تردید کنیم که برای برادران و خواهران کرد ما به جرم بمب گذاری و ترور، حکم اعدام صادر کرده باشند. (در برابر اعدام کردها سکوت نکنیم تا جشن کودتاگران تکمیل شود/ مسیح علی نژاد/ پارس دیلی نیوز – 19/02/1389)

نفی حجاب

پنج شنبه هفته گذشته رادیو بی . بی .سی فارسی گفت و گویی مناظره گونه با دو چهره مطبوعاتی اصلاح طلب انجام داد. به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»، این گفت و گو که در قالب برنامه "پژواک" رادیو بی . بی . سی انجام می شد به موضوع "حجاب" در ایران اختصاص داشت. رادیو بی . بی . سی اعلام کرد به بهانه اظهار نظرات اخیر رئیس جمهور درباره حجاب و برخوردهای نیروی انتظامی با سازماندهی اخیر علیه حجاب و عفاف در جامعه به این موضوع می پردازد. در این برنامه سراج الدین میردامادی و مسیح علی نژاد در دو نقش حامیان اصلاح طلبان فعلی و دیگری منتقدان اصلاح طلب های فعلی به گفت و گو می پرداختند و در واقع نتیجه گرفته شد که "به دلیل برخی مسائل اصلاح طلب ها نمی توانند فعلا موضع خود درباره حجاب اعلام کنند ولی بالاخره باید کمی بیشتر موضع علنی علیه حجاب بگیرند". مسیح علی نژاد که سال ها در روزنامه های اصلاح طلب کار کرده است و هم اکنون در لندن علیه جمهوری اسلامی کار می کند رسما گفت: ما می دانیم سران اصلاح طلب به حجاب اجباری اعتقاد ندارند ولی چرا این موضع را رسماً اعلام نمی کنند! علی نژاد به عکس های برخی اصلاح طلب ها با زنان بی حجاب ایرانی اشاره کرد و گفت: این موضوع را صریحاً اعلام کنید. (اصلاح طلب ها به حجاب اعتقاد ندارند، چرا اعلام نمی کنند!/ خبرنامه دانشجویان ایران – 12/04/1389)

سیاه نمایی از اسلام و نظام

به صورت این زن خوب نگاه کنید، تصویر سنگسار سکینه نیست، تصویر ماست که هر روز یک نظام بیمار سنگسار شدیم. تا نباشد کسی که سنگ را پرتاب کند، هرگز هیچ انسانی سنگسار نمی شود و آن همه سنگ که بر دامن آن زن است همه از سوی یک جامعه سنگ زن است که به یک حاکمیت زور و ظلم قوت قلب می دهد برای سنگسار هر روزه ما. تکه های سنگ بر دامن زن تکه پاره های ماست بر دامن تاریخ پر دردمان. (هر روز سنگسار می شویم/ مسیح علی نژاد – 20/04/1389)

علیه نهادها و دستگاه های حکومتی

آقای خامنه ای! ابقای ضرغامی و جنتی یعنی ابقای اعتراض یک ملت به یک رهبر. ابتدا ریاست ضرغامی بر صدا و سیما با حکمی توسط رهبری جمهوری اسلامی به مدت چهار سال دیگر تمد

نظرات شما عزیزان:

نادیا
ساعت22:58---15 بهمن 1391
خاک بر سر وطن فروشش بد بخت نوکر

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نویسنده: مهدی آئین پرست ׀ تاریخ: جمعه 13 بهمن 1391برچسب:فتنه ,اغتشاشگران,ضدانقلاب فراریو مسیح علی نژاد,ج,جه اردک, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

CopyRight| 2009 , saitroshangari.ir.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com