وبسایت روشنگری

وبسایت روشنگری

سال اقتصادی مقاومتی اقدام و عمل

نظریات دین شناسانه فریزر:
او می گوید علم، وجود ارواح در پدیده ها را انکار می کند!! چون او دین را صرفاً برای تبیین جهان دانسته است.


در مراحل بعد مردم به خدایان معتقدند؛ ولی جادو را به کلی ترک نمی کنند؛ یعنی سعی می کنند با جادو خدایان را مجبور به کاری کنند


فریزر می گوید مشخص شده است که ادعاهای دین درباره خدایان بیشتر از قوانین جادو حاوی حقیقت نیست. فریزر هم مثل تیلور معتقد است همانطور که جادو با دین جایگزین شد، اکنون دین هم با علم جایگزین می شود. از نظر فریزر، علم جادویی است عاری از اشتباهات که قوانین صحیح راجع به طبیعت را بیان می کند.


نظریات تیلور و فریزر اصول مشترک و مشابهی دارند که باعث شده است آنها را به عنوان اشکال مختلف یک نظریه مورد توجه قرار دهیم. تیلور و فریزر خود را نظریه پردازان علمی دین می دانند و از نظر آنان هر تبیین دین که به ادعاهای مربوط به حوادث معجزه آسا یا الهام فوق طبیعی متوسل شود، باید کنار رود. تنها تبیین های طبیعی می تواند مورد ملاحظه قرار گیرد. آنها این کار را از طریق علوم جدیدی مثل قوم شناسی و انسان شناسی می خواهند انجام دهند. هر دو دین را برحسب منشأ ما قبل تاریخ و تکامل تدریجی آن تبیین می کنند. هردو معتقدند دین برای پاسخگویی به شرایطی که مردم با آن روبرو بودند، ظهور کرده است. دین گرچه عامل پیشرفت از سطح جادو بود؛ اما اکنون نقش تکاملی خود را ایفا کرده و مدت آن پایان یافته و اکنون دوره علم است. تیلور و فریزر را مدافعان رویکرد «عقل گرایانه» می دانند. یعنی ادیان، عقاید و ایده هایی هستند که مردم برای تبیین جهان آن را توسعه دادند. از نظر آنان دین در ابتدا، مربوط به نیازها و فعالیت های گروهی نیست؛ دین تنها زمانی اجتماعی می شود که دیگران در عقاید فردیِ فیلسوفان اولیه سهیم شوند.


نقد نظریات فریزر:
علیرغم مشکلات بسیاری که در نظریات تیلور و فریزر وجود دارد، نقاط مثبتی نیز در آنها وجود دارد که آقای بختیاری مترجم کتاب هفت نظریه در باب دین، به آنها اشاره کرده است. نکته اول این است که هنگامی که تیلور روش انسان شناختی را در مطالعه دین به کار گرفت، شیوه غالب، شیوه کلامی و فلسفی بود که عمدتاً با تعصبات کور مسیحیت محوری نیز همراه بود. گرچه روش آنها توسط سایر انسان شناسان به شدّت مورد چون و چرای جدی قرار گرفت؛ ولی در هرکار جدیدی این ایرادات تا حد زیادی طبیعی است. این نظریه از طرفی تاثیر بسیاری بر نظرات بعدی گذاشت. برای مثال نظریه عاطفه گرای مارت و نظریه اجتماعی دورکیم که از نظریات معروف در انسان شناختی و جامعه شناختی است، بیشتر به عنوان واکنش در برابر نظریه تیلور و فریزر ظهور کردند. این نظریه در مقایسه با سایر نظریات از انسجام بیشتری نیز برخوردار است. از طرفی طرح اصل وحدت روانی بشر توسط تیلور باعث شد نژادپرستی که بر جوامع غربی سایه افکنده بود به شدّت مورد انتقاد قرار گیرد. همینطور اولین بار تیلور و فریزر بودند که از همگانی بودن اعتقاد به دین سخن گفتند و امروز این مسئله در انسان شناسی مدرن کاملاً پذیرفته شده است.


واضح است که نظریه جان باوری تیلور و فریزر مشکلاتی نیز دارد. اولین مشکل در نظریات تیلور و فریزر مربوط به فرضیات آنهاست. آنها بدون دلیلی قانع کننده فرض کرده اند که دین بی شک امری دنیوی است و هیچ ارتباطی با مسائل ماوراء الطّبیعه ندارد. همین فرض باعث شده است آنها صرفاً تبیین های طبیعی از دین را مدنظر قرار دهند. مشکل بعدی این است که این دو فرض کرده اند تنها با استفاده از انسان شناسی می توانند ابعاد مختلف دین را مورد بررسی قرار دهند. این درحالیست که دین ابعاد مختلف فردی و اجتماعی، جامعه شناختی، روان شناختی و غیره دارد و انسان شناسی به آن معنی که تیلور و فریزر به دنبال آن هستند، کفایت لازم برای مطالعه همه ابعاد دین را ندارد.


از طرفی گرچه تکامل فکری و فرهنگی بشر غیرقابل تردید است؛ اما نظریه تکامل دینی که تیلور و فریزر مدعی آن هستند و مراحلی که برای این تکامل ذکر می کنند، به هیچ وجه بر داده ها و روش های علمی مبتنی نیست. اساساً تیلور و فریزر فرض کرده اند در جوامع دینی همواره روند رو به رشد وجود داشته است و افول عقاید دینی و انحرافات دینی را مدنظر قرار نداده اند. همین طور تیلور و فریزر گمان کرده اند جوامع قبیله ای و ابتدایی امروزی را می توانند به عنوان نمونه ای از جوامع انسان های ابتدایی مورد مطالعه قرار دهند. این درحالیست که دلیل علمی و تاریخی مبنی بر یکسان بودن این جوامع در اختیار ندارند. داده های باستان شناسی نشان داده است که اعتقاد به یک خدای متعال در میان بدویان وجود داشته است. علاوه بر این، فرض یکسان دانستن ماهیت ادیان مختلف، باعث شده است هردو به دنبال تبیین ادیان به صورت کلی و ارائه یک تعریف کلی برای آنها باشند. درحالیکه این فرض خود نیازمند اثبات است. اساساً بین تعریفی که بر همه ادیان یا اکثر آنان صادق باشد و تعریفی که بیشتر بر دینی خاص صادق است، ممکن است تفاوت بسیار باشد. تردیدی نیست که همه ادیان برخاسته از فطرتی است که انسان را به سوی درک و احساس یک نیروی بی نهایت تحریک می کند که برای درک از جهان، ساختن نظام اخلاقی مستحکم و داشتن تکیه گاه عاطفی استوار، به آن نیازمند است؛ اما این نیاز ممکن است به صورت های مختلف پاسخ داده شود. همان گونه که آقای بختیاری مترجم کتاب هفت نظریه در باب دین اشاره کرده اند با نگاهی به بودیزم، مسیحیت و ادیان ابتدایی استرالیا، می توان به تفاوت های بنیادین میان آنها رسید. بعضی نه تاریخ روشنی دارند و نه ادعایی درباره چگونگی پدید آمدنشان دارند. بعضی ادعای تاریخی دارند؛ ولی تاریخ آنها آنچنان که باید از وثوق برخوردار نیست. دسته سوم، هم ادعای تاریخی دارند و هم تاریخشان به خوبی ثبت شده و موثق است. اساساً تفاوت های بسیار اساسی میان ادیان وجود دارد. برای مثال اصول ادیان هندویی و بودایی کاملاً با اصول ادیان یهودیت، مسیحیت و اسلام در تناقض است. این تناقضات باعث می شود دو حالت مفروض باشد که هیچ یک مدنظر تیلور و فریزر قرار نگرفته اند. اول آنکه برخی ادیان در طول زمان دچار انحراف و روند قهقرایی شده اند و دوم اینکه اساساً بعضی ادیان منشأ متفاوت با ادیان دیگر دارند و برخی بشری و برخی دیگر الهی اند.


یکی دیگر از فرضیات تیلور و فریزر این است که دین صرفاً برای تبیین عملکرد جهان و پاسخگویی به نیازهای مردم به وجود آمده است. گرچه دین بسیاری از مسائل جهان را تبیین می کند و بسیاری از نیازهای انسانی را پاسخ می دهد؛ اما این مسئله نمی تواند مدعای آنها را درباره منشأ دین اثبات کند. ادیان بزرگ جهان بخش هایی دارند که هیچ ارتباطی به عملکرد جهان و نیازهای طبیعی انسان ندارد. برای مثال وجود آموزه های اخروی دقیقی که در این ادیان وجود دارد برای تبیین جهان و نیازهای طبیعی انسان ضرورتی ندارد. توجه به این نکته که این آموزه ها در ادیان غیر ابراهیمی کمتر دیده می شود، نیز باعث می شود نتوانیم قضاوت یکسانی درباره دین به صورت کلّی داشته باشیم. ممکن است نظریات تیلور و فریزر برای ادیانی نظیر هندوئیسم درست باشد و این صرفاً یک احتمال است و اثبات علمی برای آن ارائه نشده است ؛ اما به وضوح برای تبیین ادیانی نظیر یهودیت، مسیحیت و به خصوص اسلام مشکلات جدّی دارد.


نکته دیگر این است که تیلور و فریزر علم را عاری از اشتباهات می دانند که جهان را به شکل کاملاً صحیح تبیین می کند. این مدعا به هیچ وجه قابل اثبات نیست. علم به معنای جدید آن عبارت است از جمع آوری داده های عینی، طبقه بندی و مقایسه آنها، استخراج قوانین بر اساس داده ها و در نهایت آزمون این قوانین. در تمامی مراحل تولید علم به روش جدید می توان خدشه وارد کرد. برای مثال داده هایی که جمع آوری می گردد همواره نمونه ای از تمامی داده های موجود است و نمی تواند یک قانون بدون استثنا بدست دهد. همین طور در مرحله استخراج قوانین نیز در بسیاری از موارد شخص دانشمند و تمایلات علمی او در استخراج قوانین بی تاثیر نیست. گرچه عده ای اینگونه قوانین که متاثر از اندیشه ها و ایدئولوژی دانشمندان است را اساساً علمی نمی دانند. در مرحله آزمون نیز باز همان محدودیت موجود در جمع آوری داده ها وجود دارد. نمونه های بسیاری از محدودیت های موجود در این روش علمی برای تبیین جهان وجود دارد. برای مثال در گذشته قوانین نیوتنی پیرامون حرکت نور علمی و بدون استثنا تلقی می شد؛ ولی اکنون این قوانین در محدوده خاصی قابل استفاده اند و قوانین کلی و بدون استثنا تلقی نمی شوند. از این دست مسائل در علم جدید بسیار دیده می شود. اساساً این مشکل به ماهیت علم جدید مربوط می شود و قابل تفکیک از آن نیست. از طرفی علم جدید در بسیاری از حوزه ها امکان اظهار نظر ندارد؛ زیرا موضوع مورد مطالعه از موضوعات آزمون پذیر نیست. برای مثال تاریخ یا متافیزیک در محدوده دسترسی علم قرار نمی گیرند. بنابراین علم به هیچ وجه نمی تواند تبیین کننده کاملی برای جهان مادی و به طریق اولی جهان غیرمادی باشد. با وجود این مسائل هیچ کس نمی تواند نقش مفید علم جدید را در به کارگیری ابزارهایی برای استفاده بهتر از امکانات جهان طبیعی انکار کند. آنچه مورد انکار قرار می گیرد، مطلق بودن قوانین علمی و ادعای تبیین تمام هستی تنها به وسیله علم است.


همانطور که آقای دانیل پالس نویسنده کتاب هفت نظریه در باب دین اشاره کرده اند، انسان شناسان حرفه ای از شیوه این دو نظریه پردازان دین که بدون کوچکترین توجه به زمینه اجتماعی، رسوم به طور مفروض مشابه مردم مختلف در زمانها و مکانهای مختلف را سرهم کرده اند، هراسناکند. شباهت دادن جشنهای سلتی و اسکاندیناوی و شبیه گرفتن انداختن عکس انسان در آتش با سوزاندن جسد بالدر، از آن نمونه هاست. در حالی که آتش های آنها نیز یکی در تابستان و دیگری در بهار و پاییز افروخته می شود. این پیوندها بسیار سست و ساختگی اند. صرف نظر از وجود آتش در هردو، چه چیز به فریزر امکان ربط دادن آنها را به هم داده است؟ این تحریف ها در شاخه زرین بیشتر و در فرهنگ ابتدایی کمتر است. به قول پریچارد «تبیین هایی از نوع تبیین های تیلور و فریزر، تنها داستان های خوبی اند» نه چیزی بیشتر. مشکل دیگر نظریات تیلور و فریزر این است که دین را به بعد عقلی و فکری محدود کرده اند. در حالی که دین مشحون از عواطف و احساسات مذهبی، اخلاق و جنبه های مختلفی است که از آن غفلت شده است. از طرفی تیلور و فریزر از جنبه های اجتماعی دین نیز به شدت غفلت کرده اند.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نویسنده: مهدی آئین پرست ׀ تاریخ: سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:رویداد حیوانیت بدویت فریزر, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

CopyRight| 2009 , saitroshangari.ir.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com