وبسایت روشنگری

وبسایت روشنگری

سال اقتصادی مقاومتی اقدام و عمل

 

به نوشته‌ اعتماد السلطنه (وزیر انطباعات عصر ناصری: تهرانی «مجتهدی بسیار فاضل و به قبول عامه نایل بود. در دولت عثمانی نیز اعتباری» قابل توجه داشت و «حکام عراق عرب او را حرمتی عظیم می‌نهادند.»[۵]  ناصرالدین شاه نظارت بر کار تعمیرات و تأسیسات ایران در عتبات عالیات، از جمله، توسعه‌ صحن مطهر سالار شهیدان علیه السلام، و تعمیر بنای آن را، به شیخ العراقین سپرده بود[۶]  و «از مراقبت و مواظبت» وی «در تعمیر گنبد منور... و نصب خشته ای طلایی شهر» رضایت تام داشت.[۷]  شاه او را در ۱۲۷۴ق برای تعمیر صحن مطهر ائمه‌ اطهار در کربلا و کاظمین و سامرا (علیهم السلام) مأمور کرد و او از ۱۲۷۴ تا ۱۲۸۶ (که در ۲۲ رمضان آن فوت کرد) به این کار اشتغال داشت. کتابخانه‌ شخصی او در کربلا به علت داشتن نسخه‌های نفیس، شهرت داشت.[۸] . 

 

شیخ العراقین، مورد اعتماد و عنایت خاص امیرکبیر قرار داشت[۹]  و امیر، که از گوهرشناسان روزگار بود، علاوه بر ارجاع محاکمات شرعی دیوان به محضرش[۱۰] ، «در مطالب مشکله و امور معضله با او مشورت» می‌کرد[۱۱]  عباس اقبال، با اشاره به «ارجاع محاکمات» از سوی امیر «به محضر جناب... شیخ العراقین»، می‌گوید: روز بروز «عقیده‌ او نسبت به جناب شیخ افزون می‌گردید».[۱۲]  سپس با نقل داستانی درباره‌ نحوه‌ آشنایی امیر با شیخ می‌افزاید: پس از آن آشنایی، امیر «همواره در ترویج شیخ اقدامات کافی نمود و روز به روز در عقاید او نسبت به شیخ می‌افزود تا آن که محل وثوق امیر شد و طرف مشاوره در بعضی از امور مشکله گردید».[۱۳]  به نوشته‌ فریدون آدمیت: در دوران صدارت امیر «همه‌ دعاوی که جنبه‌ شرعی داشت و به دیوانخانه رجوع شده بود، به محضر شیخ عبدالحسین احاله می‌گردید. داوری او قطعی بود. کنت دوگوبینو نیز از شیخ عبدالحسین به احترام یاد می‌کند؛ او را فقیهی بلند پایه و پاکدامن، و خونسرد و با فراست می‌شناسد».[۱۴] . 

 

امیر حتی وصی خود را شیخ عبدالحسین قرار داد[۱۵]  و شیخ نیز، مدرسه و مسجد حاج شیخ عبدالحسین (واقع در بازار تهران) را از ثلث میراث امیر بنیان نهاد. مهدی بامداد می‌گوید: «شیخ العراقین از مجتهدین معروف، و به زهد و تقوی و مدیریت در کار شهرت زیادی داشت. شادروان... امیرکبیر با آن نظر دقیقی که در شناسایی مردم و به ویژه ملا‌ها داشت در بین تمام روحانیون زمان خود، او را وصی خویش قرار داد و شیخ العراقین هم از مال الوصایه‌ امیر شهید، مسجد و مدرسه‌ای عالی در تهران بنا نهاد که امروزه به مسجد و مدرسه‌ شیخ عبدالحسین یا مسجد آذربایجانی‌ها معروف می‌باشد».[۱۶]  شواهد همچنین حاکی است که پس از قتل امیر، شیخ مباشرت امور خانواده‌ وی را بر عهده داشت.[۱۷] . 

 

شیخ عبدالحسین، به کمال و کارآمدی احکام و قوانین اسلامی در جامعه‌ بشری ایمان راسخ داشت و معتقد بود که «هرگاه مدار دولت و مملکت داری از روی شریعت مطهره باشد... هیچ فتنه و فساد بر نیاید».[۱۸]  بر همین اساس، زمانی که دید «بدعت» باب و بهاء، کیان دین را به خطر افکند، با جدیت تام به مبارزه برخاست. قدیم ترین اقدام او در این راه ممانعت از ملاقات باب و مریدانش با محمدشاه قاجار (پدر ناصرالدین شاه) بود که فرصتی تاریخی برای «اظهار وجود» و «تبلیغ» را از آنان گرفت. کنت دوگوبینو، وزیر مختار فرانسه در ایران، «حاجی شیخ عبدالحسین که مردی فقیه و مجتهد و متدین و متقی است، فراست و قضاوتهای بی طرفانه‌اش موجب اعتماد همه کس شده و طرف احترام عموم است، به شاه و وزیر و بزرگان مملکت گفته بود: آیا در نظر دارید که به جای مذهب کنونی، مذهب جدیدی که هنوز نمی‌شناسید برقرار نمایید؟...»[۱۹] . 

 

روشن است که برای فقیه تیزبینی چون شیخ العراقین، «بطلان دعاوی باب» ـ با توجه به شواهد و دلایل گوناگون، از آن جمله: «توبه‌ صریح» خود باب بر فراز منبر شیراز، و وجود اغلاط پیش افتاده‌ ادبی در الواح صادره از وی ـ کاملاً واضح بود و آمدن باب و جمعی از مریدانش به پایتخت به عنوان ملاقات با سلطان، بیشتر فرصتی برای «ابراز وجود» و «تبلیغات مسلکی» بود. خاصه آنکه، احساس می‌شد که دستهای مشکوکی از درون حکومت (نظیر منوچهر خان معتمدالدوله حاکم اصفهان) با اغراض سیاسی در پی تقویت فتنه، و ماهی گرفتن از آب گل آلودند... لذا «هوشمندانه» مانع اجرای این سناریوی خطرناک گردید.

 

ایشان در زمان تبعید بهاء به عراق، و تجمع بابیان در آن سامان، در عراق می زیست و شاهد فعالیتهای سوء آنان بود. منابع بهائی تصریح دارند که بابیان مهاجر، شبها به دزدیدن کفش و کلاه و پول و پوشاک زوار شیعه در اماکن مقدسه می پرداختند[۲۰]  و به اعتراف خود حسینعلی بهاء: «در اموال ناس مِن غیر اذنٍ تصرف می‌نمودند و نهب و غارت و سفک دماء را از اعمال حسنه می‌شمردند».[۲۱] . 

 

علاوه، بین خود بابیها نیز بازار آشوبگری و آدمکشی رونق داشت و به قول خواهر بهاء (عزیه خانم) بهاء نیز در این فجایع بی‌دخالت نبود.[۲۲] . 

 

اقدامات شیخ العراقین کینه شدید سران مسلک باب و بهاء، را بر ضد وی بر انگیخته است. حسینعلی بهاء در لوحی که به نام شیخ صادر کرده سخت به وی تاخته و او را «غافل مرتاب» و عنصری «مکار» می‌خواند![۲۳]  و شوقی افندی (نتیجه‌ دختری بهاء، و جانشین عباس افندی) نیز در فحشنامه‌ای که با عنوان «لوح قرن» از خود به جا نهاده، کراراً شیخ را با الفاظی چون «شیخ خبیث» [۲۴]  و «مردود دارین و مبغوض ثقلین»[۲۵]  مورد هتک و شتم قرار داده است.  

 

 

 

پانوشت:

 

[۱] برای نمونه ر.ک، اظهارات ابوالقاسم افنان، مورخ بهائی، در عهد اعلی...، ص ۳۸۸ و ۳۹۰؛ مجله‌ «پیام بهائی»، ش ۲۹۶، ژوئیه ۲۰۰۴، «یادداشت ماه».

 

[۲] معارف الرجال، شیخ محمد حرزالدین، ۲ / ۳۴.

 

[۳] الکرام البرره‌، شیخ آقا بزرگ تهرانی،۲ / ۷۱۳؛ معارف الرجال، ۲ / ۳۵.

 

[۴] معارف الرجال، ۲ / ۱۱۲.

 

[۵] مکتوبات، اعلامیه‌های... شهید شیخ فضل‌الله نوری، محمد ترکمان، ص ۴۴۹.

 

[۶] چهل سال تاریخ ایران... (المآثر و الاَّثار)، به کوشش ایرج افشار، ۱ / ۱۸۹. درباره‌ شیخ عبدالحسین، همچنین، ر.ک، ریحانه الادب، علامه خیابانی، ۳ / ۳۲۹.

 

[۷] ریحانه‌ الادب، ۳ / ۳۲۹ و نیز: معارف الرجال، ۲ / ۳۵.

 

[۸] روزنامه‌ ناصرالدین شاه به خراسان، علینقی حکیم الممالک، ص ۴۷۰.

 

[۹] نامه‌های امیر کبیر به انضمام رساله‌ نوادر الامیر، تدوین سید علی آل‌داود، ص ۳۱۶.

 

[۱۰] بامداد به «ارادت» میرزا تقی خان امیرکبیر نسبت به شیخ تصریح دارد (شرح حال رجال ایران، ۶ / ۹۴).

 

[۱۱] امیرکبیر و ایران، آدمیت، ص ۳۰۸ و ۳۴۳.

 

[۱۲] ر.ک، اسناد و نامه‌های امیرکبیر، همان، ص ۸۲.

 

[۱۳] میرزا تقی خان امیرکبیر، ص ۱۶۸.

 

[۱۴] همان، صص ۱۷۱-۱۶۸.

 

[۱۵] امیر کبیر و ایران، ص ۳۰۸. نیز ر.ک، ص ۳۴۳ و ۱۰۳.

 

[۱۶] همان، ص ۳۰۸؛ میرزا تقی خان امیرکبیر، ص ۱۶۸ و ۳۶۸.

 

[۱۷] شرح حال رجال ایران...، ۲ / ۲۴۴ -۲۴۳. نیز ر.ک، همان: ۶ / ۹۴ و ۱ / ۲۲۱ -۲۲۰؛ چهل سال تاریخ ایران...، ۱ / ۱۸۹؛ مجموعه‌ اسناد و مدارک فرخ خان، به کوشش کریم اصفهانیان، ۲ / ۳۶۷ -۳۶۶.

 

[۱۸] میرزا تقی خان امیر کبیر، صص ۳۷۴-۳۷۳، نامه‌ مادر امیر. همچنین برای مشاهده‌ وقفنامه‌ای از مادر امیر که در آن از شیخ‌‌العراقین یاد شده ر.ک، گنجینه‌ اسناد، سال ۳، دفتر ۲ و ۳، صص ۱۱۱-۱۰۷.

 

[۱۹] اندیشه‌ ترقی...، فریدون آدمیت، ص ۱۰۳.

 

[۲۰] سیاستگران دوره‌ قاجار، خان ملک ساسانی، چاپ آل داود، صص ۳۴۴- ۳۴۵.

 

[۲۱] قرن بدیع، شوقی افندی، ۲ / ۱۰۷ -۱۰۶.

 

[۲۲] مائده‌ آسمانی، اشراق خاوری، تهران ۱۳۲۷ش، ۷ / ۱۳۰.

 

[۲۳] داستانهایی از حیات عنصری جمال اقدس الهی، علی‌‌اکبر فروتن، موسسه‌ ملی مطبوعات امری، ۱۳۴ بدیع، ص ۱۷؛ عهد اعلی...، ص ۵۱۴.

 

[۲۴] برای نوشته‌ بهاء ر.ک، همان، ص ۵۶۸ و نیز ص ۵۱۵.

 

[۲۵] توقیعات مبارکه‌ حضرت ولی امر، لوح قرن احباء شرق، مؤ‌سسه‌ ملی مطبوعات امری، ۱۲۳ بدیع، ص ۶۷.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نویسنده: مهدی آئین پرست ׀ تاریخ: دو شنبه 30 دی 1392برچسب:بهایی,جنایت,فرقه,صهیونیست,انگلیس خبیث, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

CopyRight| 2009 , saitroshangari.ir.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com