وبسایت روشنگری

وبسایت روشنگری

سال اقتصادی مقاومتی اقدام و عمل

گروهی سودجو از بحران بارش برف ایجاد شده در شمال سواستفاده کرده و بطری‌هاي آب را به قیمت ده برابر آن مي‌فروشند، اگر تعداد این افراد کم بود، مي‌شد خوشبینانه به اتفاقات نگریست، اما آنچه باعث نگرانی مي‌شود این است که متاسفانه هر روز تعداد این افراد رو به فزونی مي‌رود. هر روز در هر قشر و صنفی تهمت‌ها بیشتر و پر لعاب تر مي‌شوند و کار به خانواده و ناموس افراد هم کشیده مي‌شود و این یعنی مرگ اخلاق.

به عرصه هنر مي‌نگريم؛ آوردگاه لطيف و زيبايي که باید جایگاه تعالی و شکوفایی انسان باشد و هنرمند که باید مظهر آرامش و دوری از سیاست باشد، امروز آلوده مفاهیمی مي‌شود که ابدا در شان و جایگاه او نیست. نسل بی خاطره ما، با ابراهیم حاتمی کیا کم خاطره نداشته است. با فیلمهایش زندگی کردیم و با هر ترک قلب شیشه‌اي حاج کاظم بغضمان گرفت. باورمان شد که از کرخه تا راین راه چندانی نیست، اگر راهبرت عشق باشد.

یاد گرفتیم امید بود که دایی را چشم به راه، پیراهن یوسفش نگاه داشته بود. اما وقتی امروز حرفهایی را مي‌شنویم، دوباره بغضمان مي‌گیرد که ابراهیمی که با یک گلوله فیلم جنگی ساخت، چرا با این همه توپ و تانک زبان و رسانه به جنگ همکاران و هم صنفانش رفته است. ابراهیمی که نیاز جامعه امروزش را با ساخت دعوت و گزارش یک جشن حس مي‌کند، چگونه موفقیت‌های همکارانش را در جامعه جهانی را بی ارزش مي‌شمارد و شان جشنواره‌ای را که این‌همه سیمرغ روی دوشش نشانده زیر سوال مي‌برد. یعنی باید باورمان شود که ابراهیم حسادت مي‌کند؟ از نگرفتن سیمرغ کینه به دل گرفته است؟

در عرصه فرهنگ، رسانه و مطبوعات هم اوضاع بهتر از كليت جامعه و عرصه هنرمان نیست، روزنامه‌اي که تنها چند شماره از انتشارش مي‌گذرد و همگان روزنامه نگاران آن را به نیکنامی مي‌شناسند در اثر یک اشتباه سهوی، تعطیل و توقیف مي‌شود و این میان عده‌ای از هم صنفان از تعطیلی روزنامه ابراز خوشحالی مي‌کنند و عوامل آن را به باد تهمت و افترا مي‌گیرند. گویی که کارکنان این روزنامه ابدا انسان محسوب نمی‌شوند و معیشت شان از امروز دچار اختلال نمي‌شود. از این جماعت نان به نرخ روز خور انتظار همدردی نیست، اما اگر آزاده باشند نمک پاش، این زخم کاری هم نمي‌شوند.

آن میزان که سردبیران و مدیران مسئول روزنامه‌ها در ایران در کار خود سانسوری و ممیزی دقت مي‌کنند، سازمان فضایی ناسا در کار خود نمي‌کند، با این وجود بازهم اتفاقات سهوی رخ مي‌دهد که متاسفانه بدترین نوع برخورد با آن در کشور صورت مي‌گیرد و ابدا هم توجهی نمي‌شود که تفاوت است بین یک تفکر سازمان یافته ارتدادی، با یک اشتباه سهوی و تکنیکی. تر و خشک سوختن در این مملکت قدمت دیرینه‌اي دارد.

در عرصه سیاست شرایط از همه بدتر و اسفبارتر است. تیم دیپلماسی ایران که بار سنگین رهایی ایران از تحریم‌ها را، بر دوش دارد، هر روز به نحوی مورد نوازش قرار مي‌گیرد، روزی متهم به امضای قرارداد ننگین مي‌شوند و روزی تغییر ریش‌شان، را به تغییر عقایدشان ربط مي‌دهند و باز خدا حفظ کند رهبری، را که اگر این تیم را فرزندان انقلاب نمي‌نامید، معلوم نبود کیهان و پايداري‌ها! چه به روزشان مي‌آوردند.

از رئیس‌جمهوری که چند ماه بیشتر از شروع کارش نگذشته انتظار دارند که معجزه کند و تورم و بیکاری را ریشه کن کند و معلوم نیست که چگونه مي‌توان تورم و بیکاری را که در هشت سال به وجود آمده شش ماهه از بین برد، روحانی وقتی کاندیدای ریاست جمهوری بود از یک کلید در دست یک انسان معمولی صحبت مي‌کرد، نه از عصای معجزه گر یک پیامبر.

روحانی در جمع دانشگاهیان اعلام مي‌کند که اجازه ندهید افراد بی سواد درباره توافق ژنو اظهار نظر کنند. از فردا تمام اصولگرایان رادیکال، جمله روحانی را به خود ربط مي‌دهند و خود به خود قبول مي‌کنند که بی سواد هستند و انصاف هم باید داد که آنکه نماینده مجلس است، عضو کمیسیون است، قرار است درباره توافق نامه ژنو انتقاد بکند و هنوز تفاوت npt , mpt را نمي‌داند اگر بی سواد نیست پس چیست؟ در این فضای مسموم استاد دانشگاه، محقق، پژوهشگر یا باید ساکت باشد یا مجرم، یا متهم. هر اظهار نظر جدید و برخلاف جریانی، موجی از تهمت‌ها و دروغ‌ها را در پی دارد و سانسور و خود سانسوری در ریشه‌هاي انقلابی نفوذ کرده است که یکی از مهمترین دلایل وقوعش سانسور شدید دوران پهلوی بود.

****

مرگ اخلاق در فضایی که مهمترین وسیله فرهنگ سازی این ملک به میدان تخریب این و آن تبدیل شده است و سیاست به مراتب مهمتر و پر نفوذ تر از فرهنگ در آن است. در فضایی که هنرمند ارزشی، ارزش‌های هنری خود را به سیاست مي‌فروشد، در فضایی که تعطیلی یک روزنامه مایه شادی عده‌اي مي‌شود، در فضایی که گفتمان جدید و متفاوت محکوم به سکوت است. چگونه مي‌توان مکارم اخلاق را گسترش داد؟ چگونه مي‌توان به کودکان و نوجوانان از اخلاق نیک و راستگویی سخن گفت در حالی که همه الگوهای او شمشیر دروغ و تهمت را از رو بسته‌اند، چگونه مي‌توان کودکی را به دیدن برنامه‌اي تشویق کرد که مجری‌اش مهمترین نماد رئیس‌جمهور کشور را دروغ معرفی مي‌کند؟

چه بلایی قرار است بر سر نسل آینده ما بیاید. از کجا و از کی باید الگو و هویت و فرهنگ یاد بگیرد، از پدری که برای سود بیشتر، آب را به قیمت خون مي‌دهد؟ از مادری که مهمترین وظیفه‌اش را برنده شدن در مسابقه چشم و هم چشمی با اطرافیانش مي‌داند و از تلویزیونی که در بیان حدیث از ائمه هم سیاسی عمل مي‌کند، اقوام و زبان‌ها را مورد تمسخر و توهین قرار مي‌دهد؟ از پزشكاني!! كه مثلا سوگندنامه بقراط هم خوانده‌اند اما چشم در چشم بيمارشان مي‌كنند و چندصد يا چندين ميليون واحد! «زيرميزي» طلب مي‌كنند و تا به حسابشان واريز نشود محال است حتي براي شفاي حال بيمارشان، نسخه‌اي بپيچند! يا از هنرمندانی که توهین و تحقیر یکدیگر را ارزش مي‌دانند؟

ایران امروز به فرهنگ‌، اخلاق و منش انساني بیش از هر چیز دیگری نیازمند است، چه فایده‌اي دارد کشوری که برقش هسته‌اي باشد اما مردمانش نامهربان با هم و تا اين حد بي‌اعتماد و غريبه از هم؟ جامعه‌اي كه دروغ، ريا، كينه و ...از سر و كولش مي‌بارد و طيف‌هاي گسترده‌اي از شهروندان عادي و نخبه‌اش حتي، در ركورد شكني اين كژي‌‌ها با هم كورس بسته‌اند! واقعا فايده‌اي دارد؟


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نویسنده: رضا غلامی ׀ تاریخ: پنج شنبه 8 اسفند 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

CopyRight| 2009 , saitroshangari.ir.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com