وبسایت روشنگری

سال اقتصادی مقاومتی اقدام و عمل

جمعه بازار؛ بسته پیشنهادی رجا برای آخر هفته
گلچین تصاویر و اخبار هفته/ امام زمان دستش را روی سینه ام گذاشت و فرمود این دردها چیزی نیست/فرمانده ای که حضرت زهرا(س) معبر را نشانش دادند/شعر، طنز، داستان و عکس

 

تعطیلات آخر هفته برای هر کس معنای خاص خودش را دارد. بعضی ها به زیارت اهل قبور می‌روند، برخی ترجیح می‌دهند از فرصت استفاده کنند و عطش ادبیات خود را با خواندن داستان و شعر سیراب کنند. نشستن پای منبر علما و بزم هیئت هم برنامه همیشگی بعضی دیگر است. البته سر زدن به مزار شهدا و صفا کردن با این زندگان حقیقی هم که جای خودش را دارد. افرادی هم هستند که با راحت شدن از مشغله های روزانه، به منابع خبری سرک می‌کشند تا از اوضاع و احوال زمانه بی خبر نمانند. ناگفته نماند که هیچ کس بدش نمی آید در آخر هفته لبخندی به لبش بنشیند. اما بعضی ها هم هستند که تا جایی که فرصت کنند، سعی می‌کنند همه این کارها را با هم انجام دهند. بسته جمعه بازار رجانیوز خوراک همچین افرادی است. نوش جان!

 

1. هفت روز/ مروری بر مهمترین اخبار هفته گذشته

شنبه 7 تير

* نیروهای امنیتی سوریه موفق شدند در منطقه حجرالاسود دمشق هشت بمب را خنثی کنند.

* محمدرضا محمودي معاون هماهنگی و امور عمرانی استانداری تهران اعلام کرد: تلاش می‌کنیم شهرداری شهرری تا سه ماه آینده مستقل شود.

* سردار موسي كمالي جانشین اداره منابع انسانی ستاد کل نیروهای مسلح با بیان اینکه هیچ برنامه‌ای برای معافیت سربازان غایب متولد 55 به بعد وجود ندارد گفت:‌ این افراد هر چه زودتر باید وضعیت سربازی خود را تعیین تکلیف کنند.

* یکی از عوامل گروهک منافقین در سوئد به جرم آدم ربایی به ۸ سال زندان محکوم شد. بنابر گزارش‌های دریافتی، فردی به نام «پرستو نامدار فیض آبادی» که خود و خانواده‌اش مرتبط با منافقین هستند، به جرم ربایش یک کودک سوئدی با نام «مگنوس دهالسکوگ» و تلاش برای انتقال آن به کشور فرانسه، توسط دادگاهی در این کشور محکوم شده است.

* وزارت امور خارجه روسیه در موضع صریح خطاب به غربی ها تاکید کرد هرگز اجازه بازرسی از کشتی های روسی را که به سمت سوریه حرکت می کنند، نخواهد داد.

يكشنبه 8 تير

* حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامي عصر امروز در ديدار جمعي از محققان، پژوهشگران، متخصصان و نوآوران در عرصه علم و فناوري، و مسئولان شركت هاي دانش بنيان و پارك هاي علم و فناوري، علم را سرمايه اي جوشان و تمام نشدني براي كشور دانستند و با اشاره به نقش اقتصادِ مبتني بر دانش و علم در ارتقاي هويت ملي، قدرت سياسي و استقلال كشور تأكيد كردند: ايران، امروز در يك مقطع ماندگار تاريخي و حساس قرار دارد كه شناخت صحيح مسئوليت ها و ايفاي آنها، قطعاً ملت ايران را به افق هاي نويد بخش و آرمان هاي مورد نظر خواهد رساند.

*الهه احمدي ملی پوش محجبه ایرانی با قرار گرفتن در جمع هشت تیرانداز برتر المپیک این واقعیت را نمایان کرد که ورزشکاران ایرانی به ویژه بانوان بدون هیچ محدودیتی با رعایت پوشش اسلامی توانمندی درخشش در میادین بزرگ بین المللی و جهانی را دارند؛ درخشش الهه احمدی برای نخستین بار در رشته تیر اندازی با تفنگ بادی بدون تردید کمتر از نشان طلا برای ورزش ایران نیست.

* محمدرضا تابش نماینده اردکان در مجلس با تشکر از دولت به خاطر تمهیداتی که در شرایط فعلی اندیشیده است، گفت: گزارش وزرا در جلسه غیرعلنی روز چهارشنبه حاکی از تلاش آنها برای مقابله با تحریم‌هاست.

* سازمان حج و زیارت توزیع ادکلن‌های کشنده در میان زائران عتبات عالیات عراق را تکذیب کرد؛ ولي در عين حال، از زائران ايراني خواست تا به توصيه‌ها و تذكرهاي كارگزاران زيارتي و مديران كاروان‌ها توجه كنند.

* وزیر بهداشت گفت: اگر ۶ هزار میلیارد تومان سهم سلامت از محل فاز دوم هدفمندی یارانه ها را دریافت کنیم، هزینه درمان مردم در بیمارستانهای دولتی رایگان خواهد شد.

* طبق بخش‌نامه بانك مركزي به بانك‌هاي خصوصي و دولتي، ارز مسافرتي كلا قطع شده و بانك‌ها تنها به زائران كشورهاي عربستان، عراق و سوريه براي يكبار در سال 200 دلار آمريكا خواهند داد.

* شرکت پژوی فرانسه با اشاره ضمنی به زیان خود از تحریم‌ها علیه ایران تصریح کرد تحت تاثیر این تحریم‌ها فروش سی‌کی‌دی این شرکت در نیمه نخست ۲۰۱۲ با کاهش ۳۱.۱ درصدی نسبت به مدت مشابه سال قبل به 143 هزار دستگاه رسید.

* سازمان سینمایی مالکیت فیلم سینمایی «گزارش یک جشن» را خریداری کرد.» جواد شمقدری رئیس سازمان سینمایی و معاون وزیر ارشاد با اعلام این خبر، توضیح داد: «به دلیل این‌که آقای پیرهادی تهیه‌کننده فیلم از بخش خصوصی با به نمایش در نیامدن آن، زیان زیادی را متحمل شده بود و همچنین به دلیل اینکه می‌خواستیم آقای حاتمی‌کیا با خیال راحت به سراغ ساخت فیلم سینمایی شهید چمران برود، سازمان سینمایی حقوق مالکیت «گزارش یک جشن» را خریداری کرده است.»

* دكتر محمود احمدی‌نژاد شامگاه یکشنبه در جلسه مشترک اعضای دولت و نمایندگان مجلس شورای اسلامی با اشاره به شرایط روز کشور گفت: شرایط امروز همدلی، همراهی و هم‌افزایی بیش از پیش توان‌ها و نیروها را می‌طلبد و باید همه در کنار هم کشور را به پیش ببریم.

* اظهارات اخير قائم مقام حزب موتلفه مورد استقبال تعدادي از سايت هاي ضد انقلاب واقع شده است. وي در پاسخ به سوال روزنامه شرق مي گويد: "در انتخابات مجلس نهم يك بخشي از سپاه آمدند به طرف جبهه پايداري؛ طبيعي است 30 هزار راي من در تهران كم مي شود ... يك بخشي از سپاه رفت طرف جبهه پايداري و آنان را تاييد كرد. اين موجب شد تعداد راي اين طرف كم شود. "

دوشنبه 9 مرداد

* عبدالرضا عزيزي رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس گفت: به منظور ارائه راهکار و تدوین سیاستهایی برای افزایش جمعتی، طرح لغو قانون تنظیم خانواده با قید دو فوریت به هیات رئیسه مجلس ارائه شده که امیدواریم به تصویب برسد.

* عليرضا دايمي سرپرست معاونت آب و آبفای وزارت نیرو از تصویب 3200 میلیارد تومان برای باروری ابرها در هیئت وزیران خبر داد و گفت: 6 دستگاه سامانه یونیزاسیون برای باروری ابرها در بخش غربی دریاچه ارومیه نصب شد.

* موسوي لاري وزیر کشور دولت اصلاحات درباره اینکه باتوجه به سازو کاری که نظام جمهوری اسلامی دارد آیا امکان تقلب در انتخابات وجود دارد گفت: قطعاً اگر هیئت‌های اجرایی و نظارتی به وظایفشان عمل کنند امکان تقلب در نظام انتخاباتی ایران وجود ندارد.

* رئیس کل دادگستری استان تهران گفت: در حال حاضر پرونده محمدجواد لاریجانی مراحل قانونی را طی کرده و ارجاع شده است و من هم اصرار داشتم که سریع‌تر انجام شود.

* علي اكبر بختياري مدیرکل حوزه ریاست دیوان عدالت اداری گفت: رأی لغو انتصاب مرتضوی از مدیرعاملی سازمان تأمین اجتماعی قطعی است و این فرد دیگر هیچ سمتی در سازمان تأمین اجتماعی ندارد.

* رضا روستا‌آزاد رئیس دانشگاه صنعتی شریف با اشاره به طرح انتقال دانشگاه صنعتی شریف به منطقه 22 اظهار داشت: زمینی به مساحت 50 هکتار در ضلع شمال غرب تقاطع اتوبان همت و آزادگان در اختیار دانشگاه قرار گرفته‌است.

* روزنامه الوطن سوريه با تأييد اخبار شب گذشته، در تازه ترين شماره خود نوشت؛ هيئت نظارت بر كانال سوئز در مصر، به سه كشتي جنگي چين اجازه ورود به درياي مديترانه براي رسيدن به بنادر سوريه را صادر كردند.

* محسني اژه اي سخنگوش قوه قضائيه در نشست خبري خود گفت ۴ متهم پرونده فساد بانکی به اعدام محکوم شدند.

سه شنبه 10 مرداد

* پایگاه اطلاع رسانی داون وایرز آمریکا با انتشار گزارش رسمی خود آورده است:«ملک عبدالله بن عبدالعزیز» پادشاه عربستان به «مارک زوکربرگ» بنیانگذار فیس بوک مبلغ ۱۵۰ میلیارد دلار برای خرید کامل پایگاه فیس بوک پیشنهاد داده است. در این گزارش منتشرشده آمده است: عبدالله پس از نگرانی عمیقش از تظاهرات ها و فراخوانی به برپایی انقلاب هایی که در منطقه رخ داده است، از طریق فیس بوک، به این اقدام دست زده است.

* سایت "بازتاب" منتسب به مهدی هاشمی در تازه ترین اقدامات خود با لحن تندی به توهین به مردم ایران پرداخت. این سایت در گزارشی با نام " لیاقت این مردم، غیر از همین احمدی نژاد است؟ " در لوای نقد به دولت اقدام به توهین مستقیم به مردم کرده است.

* در تصویری که خشم معترضان آمریکایی را برانگیخته، میت رامنی رقیب اوباما در انتخابات ریاست جمهوری نشان داده شده که مانند پادشاهان قرون وسطا به صندلی تکیه زده و فرد دیگری کفش وی را واکس می‌زند. کاربران آمریکایی با اشاره به وعده رامنی برای ایجاد فرصت‌های شغلی بیشتر در آمریکا، به طعنه از قول رامنی عنوان کردند: همانطور که می‌بینید من ایجاد شغل کردم!


* رئیس کل بانک مرکزی با بیان علل قطع ارز مسافرتی، گفت: ارز دانشجویی قطع نشده است.

* صندوق بین المللی پول با انتشار فهرست ۱۷۱ کشور جهان از نظر سرمایه گذاری اعلام کرد ایران با نسبت 43.1 درصدی سرمایه گذاری به تولید ناخالص داخلی خود در رتبه هفتم جهان و بالاتر از تمام کشورهای صنعتی و خاورمیانه ای از این نظر قرار گرفته است.

چهارشنبه 11 مرداد

* روزنامه «الوطن» نوشت ایران به مقامات ترکیه هشدار داده است که هر گونه حمله به خاک سوریه را به شدت تلافی خواهد کرد.

* دكتر محمود احمدي‌نژاد در مراسم افتتاح واحد بنزين‌سازي پالايشگاه شهيد تندگويان با اشاره به ضرورت افزايش سرمايه‌گذاري در صنعت نفت گفت: از روزي كه سرمايه‌گذاري در صنعت نفت از سوي غربي‌ها تحريم شد تا امروز روند سرمايه‌گذاري در صنعت نفت دو برابر شده است. هم‌اكنون ميزان سرمايه‌گذاري در كشور و در صنعت نفت به هشت هزار و 600 ميليارد تومان رسيده است. دنيا هم مشتاق سرمايه‌گذاري است. البته اگر آنها اين كار را نكنند ما براي آنها نامه فدايت‌شوم نخواهيم فرستاد.

* رييس سازمان فضايي ايران با اعلام پرتاب كاوشگر 5 حامل موجود زنده (ميمون از نژاد رزئوس) پس از ماه مبارك رمضان، از تغيير مكان ساخت شهرك فضايي از استان البرز در منطقه‌ي 18 يا 22 تهران خبر داد.

* مدیرعامل شرکت نفت خزر با تشریح جزئیات بیشتر از اکتشافات نفتی ایران در درای خزر از آغاز شمارش معکوس برای حفاری دومین چاه توصیفی در این منطقه خبر داد و اعلام کرد: ایران مرغوب ترین نفت جهان را در خزر کشف کرده است.

* در حالی که معاون فراری رئیس جمهور عراق تحت تعقیب اینترپل و مقامات عراقی قرار دارد دولت ترکیه شب گذشته به وی اقامت دائم داد.

* شورای محلی شهر "ژن ویه" در فرانسه، چهار نفر از مربیان ورزشی یک کمپ تابستانی را به دلیل روزه گرفتن در هنگام انجام وظیفه، از کار معلق کرده است. شهردار شهر ژن ویه گفته است سرپیچی این مربیان از خوردن و آشامیدن برخلاف قراردادی است که با این افراد بسته شده است. به گفته شهردار روزه دار بودن این مربیان ورزش، ایمنی بچه‌ها را در این کمپ به خطر می‌اندازد!

* فرزانه رحمانی نفر اول کنکور در رشته علوم تجربی با بیان اینکه این موفقیت را مدیون تلاش خود می‌داند، گفت: حجاب را مهم‌ترین عامل آرامش در زندگی ام می‌دانم.

* فروشنده بستنی روکش طلا در برج میلاد، بابت توقف عرضه این محصول خواهان دریافت غرامت بیش از 3 میلیارد تومانی از شهردای تهران شد.

* نوشيروان محسني بندپي كه در كارنامه سياسي خود حضور در دو دوره ششم و هشتم مجلس شوراي اسلامي را ثبت كرده و جزو 127 نماينده تندروي مجلس ششم است كه در نامه‎ای رهبر معظم انقلاب را به نوشيدن جام زهر دعوت کردند، به سمت قائم مقامی معاون آموزشی و رئیس مرکز امور هیات علمی وزارت بهداشت منصوب شد.

پنجشنبه 13 مرداد

* سرویس‌های امنیتی امارات متحده عربی در ادامه بازداشت معارضان این کشور در 48 ساعت گذشته دست‌کم 9 فعال اسلامگرای دیگر را بازداشت کردند.

* معاون عربی و آفریقای وزارت امور خارجه با انتقاد از مقامات رسمی لیبی در عدم تامین امنیت هیات رسمی هلال احمر ایران، مسئولیت حفظ جان اتباع ایرانی ربوده شده را متوجه دولت لیبی دانست.

* عربستان به طور مستقیم هفت هواپیمای جاسوسی بدون سرنشین را به قیمت 127 میلیون دلار از یكی از شركتهای اسراییلی خریداری كرده و پرنسل ویژه ای در این شركتها، مسئولیت آموزش نحوه كابرد این هواپیماها به عربستان را بر عهده دارند.

* منابع خبری اعلام کردند که "محمد حسین طنطاوی"، وزیر دفاع کنونی مصر و رئیس شورای عالی نظامی این کشور در دولت آینده این کشور نیز سمت وزارت دفاع ار خواهد داشت.



2.زیارت اهل قبور/ فاتحه ای نثار آیت الله میرزا عبدالکریم حق شناس

امام زمان دستش را روی سینه ام گذاشت و فرمود این دردها چیزی نیست

 

«مادرم سواد نوشتن و خواندن نداشت؛ اما به‎خوبي قرآن و مفاتيح را مي‎خواند و حتي آيات مباركه قرآن را ميان كلمات ديگر تشخيص مي‎داد. اين را به خوابي كه از اميرالمؤمنين(ع) ديده بود مربوط مي‎دانست. در آن رؤيا ايشان امام(ع) را ديده بود كه به او دو قرص نان مي‎دهد. يكي از آن‎‎‎ها را شيطان مي‎دزدد، اما او موفق مي‎شود كه ديگري را بخورد. بعد از اين‎كه صبح از خواب برخاسته بود ديگر مي‎توانست قرآن را بشناسد و بخواند.»

آيت‎الله حاج ميرزا عبدالكريم حق‎شناس تهراني در سال 1298 شمسي در خانواده‎اي متدين در خيابان عين‎الدوله تهران (ايران فعلي) متولد شد. پدر در همان دوران طفوليت عبدالكريم فوت كرد و سرپرستي بچه‎‎‎ها بر دوش مادر افتاد. مادر هم تا سن 15 سالگي عبدالكريم زنده بود.

بعد از فوت مادر دايي بزرگش پيشقدم شد و سرپرستي عبدالكريم را برعهده گرفت. او در اين دوره به دبيرستان دارالفنون رفت و دو سه سالي در منزل دايي به سر برد. در آن دوران، آينده تحصيل در دارالفنون مشخص بود؛ ورود به دانشگاه يا فعاليت در اداره‎‎‎هاي دولتي؛ ولي تقدير، آينده ديگري را براي عبدالكريم رقم زده بود.

«من در همان سنين از مادر مرحومه‎ام خوابي ديدم. ايشان در عالم رؤيا دست دراز كرد و چراغي روشن را از سقفي با سيم كند. مادرم آن چراغ را به دست من داد. چراغ همچنان روشن ماند.»

مسير زندگي عبدالكريم بعد از ديدن اين خواب تغيير كرد و چراغي پرفروغ در زندگي‎اش روشن شد. او در همين دوران از جمع فارغ‎التحصيلان مدرسه دارالفنون جدا شد و به جاي ادامه تحصيل در دانشگاه يا اشتغال در يك اداره دولتي، به‎دنبال علوم ديني رفت. عبدالكريم ابتدا در محضر شيخ محمد حسين زاهد به يادگيري دروس حوزوي و نيز سلوك اخلاقي پرداخت. خيلي زود استاد از اوضاع زندگي شاگرد جوانش مطلع شد و به او توصيه كرد كه براي مؤمن، شايسته نيست دست بر سفره ديگران داشته باشد. عبدالكريم بعد از توصيه استاد، از خانه دايي خارج شد و با توجه به تسلط بر رياضيات جديد و زبان فرانسه كه ارمغان تحصيل در دارالفنون بود، كار حساب و كتاب يكي از تجار بازار را برعهده گرفت.

حقوق ماهانه پيشنهادي تاجر به عبدالكريم بين 20 تا 25 تومان بود، ولي او حقوق 3 تومان را درخواست كرد و در مقابل تعجب تاجر گفت: «من حقوق كمتري مي‎گيرم تا بتوانم نماز و درسم را سر وقت به‎جا آورم.»

*

در اوايل دوران تحصيل، به ناراحتي سينه دچار شده بودم. حتي گاهي از سينه‎ام خون مي‎آمد. سل، مرض خطرناك آن سال‎‎‎ها بود. بيماري من احتمال سل داشت و دكتر و دارو افاقه نمي‎كرد. يك روز، تمام پس‎اندازم را صدقه دادم. شب‎هنگام در عالم رؤيا حضرت ولي عصر(عج) را زيارت كردم و از ايشان شفا خواستم. دست مبارك را بر سينه‎ام كشيد و فرمود: اين مريضي چيزي نيست. مهم مرض‎‎‎هاي اخلاقي آدم است. سينه‎ام بعد از آن رؤيا بهبود يافت.»

«من براي آينده تحصيل به حضرت ولي عصر(عج) متوسل شدم. در خواب، ايشان را زيارت كردم. آن حضرت در همان عالم رؤيا كمر مرا گرفتند و در نجف به زمين گذاشتند، اما از بس هوا گرم بود، عرض كردم، سوختم، سوختم. باز كمر مرا گرفتند و در وسط مدرسه دارالشفاي قم به زمين نهادند. آن‎جا را موافق يافتم. بعد‎‎ها وقتي به قم رفتم، فقط توانستم در مدرسه دارالشفاء كه متصل به مدرسه فيضيه بود، حجره‎اي پيدا كنم. متصدي حجره‎‎‎ها مرحوم شهيد صدوقي بود. كليد همان حجره‎اي را به من داد كه در عالم خواب به من داده شده بود. موقعي كه تازه به قم آمده بودم، يك روز بعد از زيارت در صحن مطهر حضرت معصومه(س) دعا كردم كه خدايا نمي‎خواهم دستم جلوي كسي دراز باشد و به كسي محتاج باشم. شب اين حديث را در خواب برايم قرائت كردند: خودت را براي بندگي فارغ ساز. ما سينه‎ات را پر از بي‎نيازي مي‎كنيم و فقر تو را بر طرف مي‎سازيم.»

*

«همين‎طور كه حركت مي‎كرديم امام يك آجر از روي زمين برداشت، و فرمود: ماهيت اين چيست؟ من عرض كردم: ماهيت اين، آجريت است. بعد از چند سئوال ديگر فرمود: پيش چه كسي درس خوانده‎اي؟ من عرض كردم: آيت‎الله شاه‎آبادي. فرمود: اگر مي‎دانستم تو شاگرد آقاي شاه‎آبادي هستي، امتحانت نمي‎كردم.»

آيت‎الله حق‎شناس در همان كلاس‎‎‎هاي درس آيت‎الله شاه آبادي با امام(ره) آشنا شد و در همان اوايل به محضر امام خميني(ره) رفت و از ايشان اجازه ورود به كلاس فلسفه‎شان را گرفت. علاقه آيت‎الله حق‎شناس در اين دوران به امام(ره) آن‎قدر زياد شد كه هر روز خودش را زودتر به نماز جماعت مدرسه فيضيه مي‎رساند تا بتواند در صف جماعت كنار امام(ره) بنشيند و با او هم صحبت شود.

آيت‎الله حق‎شناس در سن 88 سالگي پس از يك دوره بيماري در بيمارستان پارسيان تهران دار فاني را وداع گفت. پيكر اين عالم بزرگوار، در دوم مرداد ماه سال 1386 از مسجد ارك تهران واقع در خيابان پانزده خرداد به‎سوي حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) تشييع و در همان مكان مقدس به خاك سپرده شد. مقام معظم رهبري بعد از رحلت اين عالم رباني درباره وي گفتند: «اين روحاني پرهيزكار و پاك‎نهاد به‎دليل تربيت جوان ‎‎هاي مؤمن و معرفت‎جو در طول ده‎‎‎ها سال، حق بزرگي بر گردن همه مشتاقان معـارف اسـلامي دارد و اميد است بركات ناشي از نفـس پاك و مؤثر ايشان همواره مستدام شود»
 

 

3.مزار شهدا/ يادي از شهيد عبدالحسين برونسي

فرمانده ای که حضرت زهرا(س) معبر را نشانش دادند

 

شايد خواندن اين خاطرات براي كساني كه كتاب خاكهاي نرم كوشك را خوانده باشند تكراري باشد اما حلاوت اين حقايق با يك بار خواندن مگر از زير زبان آدم بيرون مي رود؟!

شهید عبدالحسین برونسی از جمله فرماندهانی است که در میان رزمندگان اسلام محبوبیت خاصی داشت. چهره ساده و دلنشین او قلوب همه را فتح کرده بود. به خصوص اینکه علاقه خاصش به حضرت زهرا(س) جذابیتش را دوچندان کرده بود:

قبل از عملیات رمضان، تیر ماه 61 بود که خبر رسید دشمن تانک‌های جدیدی به نام «تی‌72» وارد منطقه کرده و قصد حمله دارد، خصوصیت این تانک‌ها این بود که آرپی‌جی بر روی آنها بی‌اثر بود و اگر هم اثری داشت باید از فاصله نزدیک شلیک می‌شد.

تیپ 18 جوادالائمه مأمور بود در برابر این دو گردان در منطقه کوشک یک عملیات ایذایی انجام دهد. فرمانده تیپ مسئول گردان‌ها را جمع کرد و سه گردان را مأمور به این عملیات کرد، که عبدالحسین فرمانده یکی از گردان‌ها بود. فرماندهی دستور داده بود که تا قبل از ساعت یک نیمه‌شب باید کار تمام شود.

دو گردان دیگر راه به جایی نبرده بودند. یکی به خاطر شناسایی محدود راه گم کرده بود و دیگری پای فرمانده‌اش رفته بود روی مین، حالا فقط گردان برونسی مانده بود. روی پیشانی‌بند سبز عبدالحسین نوشته بود: «یا فاطمه الزهرا ادرکنی».

گردان وارد دشت صافی شده بود که بعد از موانع بسیار خاکریز و دژ مستحکم ارتش عراق قرار داشت. به فاصله سی‌ ـ چهل متری از مواضع، انگار دشمن بویی برده باشد، منوری شلیک کرد. یک دفعه دشت مثل روز روشن شد. از هر طرف گلوله آتش می‌بارید. اما عبدالحسین گفته بود کسی حق شلیک ندارد. بعضی از بچه‌ها از شدت درد و جراحت دست‌هایشان را روی دندان‌هایشان فشار می‌دادند تا سر و صدا نشود. دشمن که فکر کرده بود یک گروه شناسایی را از بین برده آتش خودش را کم کرد.

زمزمه‌های عقب‌نشینی تو گردان راه افتاده بود. اما عبدالحسین همین‌طور روی خاک‌های نرم کوشک سرش را گذاشته بود، نه چیزی می‌گفت و نه جواب کسی را می‌داد.

حالا ساعت 12:30 بود. توی این نیم ساعت کاری نمی‌شد کرد که به یکباره عبدالحسین، سید کاظم معاون گردان را صدا زد. گفت از جلوی گردان 25 قدم می‌روی به سمت راست. یک علامت می‌گذاری و گردان را می‌بری آنجا و از آن نقطه چهل متر به سمت دشمن جلو می‌روی تا خودم بیایم.

عبدالحسین با چند تا از بچه‌های آرپی‌جی‌زن آمد. یک جایی را نشان داد و بعد با صدای بلند تکبیر گفت. آنها هم شلیک کردند. دشت یکباره روشن شد و حمله شروع شد. خیلی از تانک‌ها را از بین بردند و برگشتند.

صبح که شد فاصله 25 قدم را که نگاه می‌کردی می‌دیدی راهنمایی‌ات کرده تا به موازات موانع بروی برسی اول یک معبر که داخل این معبر می‌رفتی می‌رسیدی به پشت خاکریز و محل سنگر و نفربر فرماندهی. اجساد را که نگاه می‌کردی جسدهای فرماندهان دشمن را می‌دیدی که با آرپی‌جی بچه‌ها زمان جلسه برای عملیات خودشان همه کشته شده بودند.

وقتی با اصرار زیاد جریان را از عبدالحسین پرسیده بودند گفته بود: وقتی که سرم را روی خاک‌های نرم کوشک گذاشتم توسل کردم به مادرم حضرت زهرا(س).

بعد از راز و نیاز اشک‌هایم تند تند سرازیر، به قدری که خاک نرم آنجا گل شد. یک بار صدای ملکوتی خانمی را شنیدم که فرمود: «فرمانده، اینجور وقت‌ها که به ما متوسل می‌شوید ما هم از شما دستگیری می‌کنیم.» و راهکار عملیات را ارائه فرمودند.

قبل از عملیات بدر که فرمانده تیپ شده بود، حضرت زهرا(س) را در خواب دیده بود که به او گفته بودند: باید بیایی. همیشه آرزو می‌کرد که مثل خود حضرت مفقودالاثر باشد. آخر هم جسدش کنار دجله ماند. دو سه ماه بعد تابوت خالی‌اش را در مشهد تشییع کردند. روح پاک فرمانده تیپ 18 جوادالائمه لشکر پنج نصر، حاج عبدالحسین برونسی.

 

4.نقل محفل/ داستانی از بیژن کیا

یونس

 

دوباره دور هم جمع شديم. من و يونس و جواد به همراه همه آنهايي كه غريب‌اند و آشنا. امروز، سالگرد شهادت امام جعفر صادق (ع) است. و آنجا، آن بالا پيكر چند شهيد گمنام را دفن مي‌كنند. جمعيت آرام‌آرام از كوهپايه بالا مي‌رود. ديروز باران باريده و ديشب هم، اما حالا از ميان پاره‌هاي خاكستري آفتاب بر شهر مي‌تابد و تابوتها پيچيده در پرچمي سه رنگ بر امواج دستها و شانه‌ها شناورند.

ـ مي‌بيني چه بزرگ شده!، عليرضاس...

مي‌خندي و در جمعيت ناپديد مي‌شوي. عليرضاي نوزده بيست ساله‌ات كمي جلوتر به همراه ساير مشايعت‌كنندگان از دامنه كوه بالا مي‌رود. مي‌توانم به او برسم حتي به تو و جواد كه پيشاپيش همه‌‌ايد. اما مي‌مانم تا شانه به شانة مادرم كه عصازنان از پله‌هاي سيماني بالا مي‌رود حركت كنم و اگر نبودند اين پله‌ها كه از آن پايين تا بالاي كوهپايه ادامه دارند مادرم نمي‌توانست همراهم باشد. مادر گهگاه مي‌ايستد، به زحمت كمر راست مي‌كند، زير لب ذكري مي‌گويد و دوباره به راه مي‌افتد. درد كهنه لحظه‌اي رهايش نمي‌كند. بارها ديده‌ام كه شبها كمي مانده به اذان صبح بيدار مي‌شود، وضو مي‌گيرد و راديوي كهنة ترانزيستوري‌اش را روشن مي‌كند. بيشتر اوقات كسي شعر مي‌خواند. مادر رو مي‌كند به دو قاب عكسي كه سالهاست روي طاقچه جا خوش كرده و خطاب به يكي از آنها مي‌گويد: «مرتضي، جانم به قربانت كي مي‌آيي؟»

ـ ديگه چيزي نمونده، صبر داشته باش.

چشمانت را با چفيه بسته‌ام اما آن دو لكة سرخ بزرگ و بزرگ‌تر مي‌شود. صفير گلوله و سوت خمپاره؛ به زمين مي‌چسبم. انفجاري در چند متري زمين را مي‌سوزاند. دستت را مي‌گيرم و عقب مي‌كشانمت تا در ساية تانكي نيم‌سوخته آرام بگيريم. آسمان خشك و آبي، بي‌هيچ لكه ابري، و آفتاب دمادم بر پيكر همرزمانمان مي‌تابد. من و تو تنها مانده‌ايم در محاصره سربازان دشمن. شليك بي‌وقفه گلوله و نالة تو از تشنگي...

ـ آب...

ـ صبر داشته باش يونس... تحمل كن...

پس از سه روز محاصره ديگر آبي برايمان نمانده.

ـ ديگه صداي تير نمي‌آد.

ـ خسته شدن...

چيزي نماده به بالا برسيم، گنبد طلايي شاهچراغ(ع) را مي‌شود از همين‌جا ديد. شيب كوه تندتر و پله‌ها بيشتر شده. مادرم بي‌توجه به سختي راه از كنارم مي‌گذرد. زير لب چيزي زمزمه مي‌كند، مي‌دانم تسبيح حضرت زهراست...

ـ يا حسين(ع)...

زمين مي‌لرزد، تانكهاي عراقي بزرگ و بزرگ‌تر مي‌شوند، ديگر تيري به طرفمان شليك نمي‌شود.

ـ اشهد ان‌لااله‌الاالله...

رنگي به چهره نداري، آن پايين سربازان در چند رديف منظم و در حمايت تانكهايشان پيش مي‌آيند، اين بالا قبرها از پيش آماده‌اند. مردم به سر و سينه مي‌كوبند. عراقيها كه به چند قدمي مي‌رسند. يك نفر نوحه مي‌خواند. تو اوج مي‌گيري، ته لبخندي بر چهره‌ات پيداست. دستت را مي‌بوسم.

ـ دستت درد نكنه...

شيريني را به دهانم مي‌گذارم.

ـ آخرش تو زودتر بابا شدي...

مي‌خندد، بچه‌هاي مقر فرماندهي سربه‌سرش مي‌گذارند.

ـ جنبه داشته باش، بابا شدن كه اين‌همه ادا و اصول نداره.

ـ اوّلشه، بذار دوروبرت شلوغ بشه... اون‌وقت نشونت مي‌دم...

ـ اسمش رو چي گذاشتين؟

ـ عليرضا.

ـ مباركه.

دستت را هنوز رها نكرده‌ام كه چند سرباز بالاي پيكر جواد مي‌ايستند. يكي‌شان با لگد به پهلويش مي‌كوبد و انگشت بر ماشه مي‌گذارد. انفجار گلوله را مي‌شنوم، يكي‌شان به من اشاره مي‌كند، اسلحه را به طرفم گرفته، مي‌ايستم، عطر بهارنارنج و بوي اسفند بر آتش. مادر قرآن در دست بدرقه‌مان مي‌كند.

گفتم: «كاري نداري؟»

چيزي نمي‌گويد، غمي بر دلش سنگيني مي‌كند، اين را از نگاهش مي‌خوانم، مثل هميشه...

گفتي: دل‌نگرون نباش...، تنها نمي‌موني...

لبخند مي‌زند، پيشاني چروكيده‌اش را مي‌بوسيم.

ـ برويد... خدا به همراهتان...

اينجا تابوتها را باز مي‌كنند، غريو مردم به اوج مي‌رسد. به سر و سينه مي‌كوبند. اين بالا گلاب مي‌پاشند و اسفند دود مي‌كنند. آن پايين سربازي دست مي‌برد، پلاك را از گردنم مي‌كشد، مي‌خندد. اين بالا پرچم سه رنگ به اهتزاز درآمده، آن پايين تيري به سرم شليك مي‌شود، مادر سر مي‌رسد و بر سكوي سيماني مي‌نشيند. از اينجا تمامي شهر پيداست، عليرضا كنار مادر ايستاده، باقي‌ماندة پيكرم را در قبري مي‌گذارند، تو شانه به شانه عليرضايت ايستاده‌اي. مادر نفسي تازه مي‌كند، به دوردستها خيره مي‌شود از زير عينك دسته‌شكستة ذره‌بيني‌اش اشك موج برمي‌دارد. كنارش مي‌نشينم. آرامشي عميق وجودش را در برگرفته. اين را از نگاهش مي‌خوانم، مثل هميشه...

 

5. يك فنجان شعر/ شعري از سید حمید رضا برقعی درباره امام حسن(ع)


ناگهان آسمان بهاری شد
عشق در کوچه ها جاری شد

نور ماه مدینه را تا دید
عرق شرم ماه جاری شد

عطر شوق ملک چکید از عرش
قطره قطره چه آبشاری شد

آسمان غرق بوسه اش می کرد
گونه هایش ستاره کاری شد

آسمان خنده کرد و خانهٔ وحی
از غم روزگار، عاری شد

روی پیشانی اش که چین افتاد
خم ابروش ذوالفقاری شد

چه صف کُفر را به هم می ریخت
بر دل کُفر، زخم کاری شد

لحظه ها ماندگار و زیبا بود
روزها مثل روزگاری شد . . .

. . . که خدا قلب کعبه را وا کرد
و جهان غرق بی قراری شد

اسوۀ صبر بود و صلح و صفا
او خداوند بردباری شد

*****

زیر پایش خدا غزل می ریخت
غزلی را که از ازل می ریخت

آن امامی که تا سحر امشب
روی لب های من غزل می ریخت

شب شعر مرا چه شیرین کرد
بین هر واژه ای عسل می ریخت

آن که در جیب کودکان یتیم
قمر و زهره و زُحل می ریخت

آن کریمی که در پیالۀ دهر
هر چه می ریخت لم یَزل می ریخت

از همان کوچه ای که رد می شد
حُسن یوسف در آن محل می ریخت

تیغ خصمش ولی به وقت نبرد
رنگ از چهرۀ اجل می ریخت

شتر سرخ را به خون غلطاند
لرزه بر لشگر جمل می ریخت

آن امامی که روز عاشورا
از لب قاسمش عسل می ریخت

*****

روی لب هایتان دعا دیدیم
در نگاه تو ما خدا دیدیم

ای کریمی که پشت خانۀ تو
مُلک لاهوت را گدا دیدیم

به خدا لحظه لحظه لطف تو را
تک تک ما تمام ما دیدیم

ای مقامت در آسمان بهشت
روی دوش نبی تو را دیدیم

با تو ما در میان خوف و رجا
جبرِ در اختیار را دیدیم

صبر گاهی حماسۀ مرد است
پشت صلح تو کربلا دیدیم

در نگاه تو یاس را عمری
خسته در بین کوچه ها دیدی

 

 

6.يه حبه قند/ طنزي از محمد چراغعلي

دايره المعارف بوق!

 

بوق بوق + سپس با دست از داخل ماشین به سمت جلو اشاره می‌کند: یعنی مسیرم این طرفیه سوار میشی؟

بوق بوق + هیچ اشاره‌ای به هیج جا ندارد: یعنی سوار میشی؟ ممکن است منظور بد هم داشته باشه!

بوق بوق بوق + پشت چراغ قرمز: یعنی چراغ داره سبز می‌شه (هنوز نشده) حرکت کن دیگه!

بـــــــــــــــــــــــــوق + راننده تا نصفه از شیشه سمت خودش اومده بیرون و به رو به رو اشاره می‌کنه: یعنی ااااا..عجب ترافیکی…بابا حرکت کنین دیگه

بوق بوق بـــــــــوق+ راننده از پنجره سمت شاگرد اومده بیرون: یعنی جنگ و دعوا. بهتره هرچه زودتر محل رو ترک کنید و به پناهگاه برید

بوق بوق + دست تکان دادن: یعنی سلام

بوق بوق + دست تکان دادن: یعنی خدا حافظ

بوق + اشاره سر: یعنی شناختم. حالت چطوره؟

بوق + اشاره دست به سمت راست یا چپ: یعنی وایسادم تو از خیابان رد بشی!

بـــــــــــــــــــــــــــوق بـــــــــــــــــــــــــــوق : یعنی (…..)

 

7. از دریچه دوربین

اقامه نماز به امامت مقام معظم رهبری پس از دیدار ديدار جمعي از محققان، پژوهشگران، متخصصان و نوآوران در عرصه علم و فناوري، و مسئولان شركت هاي دانش بنيان و پارك هاي علم و فناوري با ایشان

 

غبار روبی حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام

 


روستای دستگرد شهرستان بشاگرد با صد و پنجاه خانوار جمعیت از نعمت آب اشامیدنی سالم محروم است و مردم روستا به سختی و با آب غیربهداشتی زندگی خود را سپری می کنند.



به دلیل عدم مجوز از سوی شهرداری اراک و مکانی برای ارائه کتاب ، فروشنده کتابهای دست دوم اقدام به حراج ده ها هزار کتاب در خیابان نمود.

 

تهیه خشکبار در روستای پیر بالای مرند از جمله فعالیتهای اقتصادی مردم این روستا است.

 

آقای شاطر نانوایی خود را به سالن مطالعه نیز تبدیل کرده است و در ماه مبارک رمضان صفهای شلوغ نانوایی فرهنگ ، مکانی شده است برای تامین غذای روح و جان.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نویسنده: مهدی آئین پرست ׀ تاریخ: جمعه 13 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

CopyRight| 2009 , saitroshangari.ir.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com